المساعد الشخصي الرقمي

مشاهدة النسخة كاملة : بیان دابه حضرت عیسی علیه السلام



Admin
23-09-2013, 12:18 AM
-3-
الإمام ناصر محمد اليماني
25 - ذو الحجة - 1429 هـ
23 - 12 - 2008 مـ
۳-دی-۱۳۸۷ه.ش.
10:57 بعد از ظهر
ــــــــــــــــــ

خـــــروج «دّابة».



بسم الله الرحمن الرحيم و صلوات و سلام بر محمد رسول الله و خاندان پاکش و تمام پیروان حق تا یوم الدین و اما بعد..
خواهر گرامی که در مورد دابة [جنبنده] سوال می‌کنی، جواب شما به اختصار این است: همانا که منظور از خروج «دابه‌‌» از زمین، انسانی است که راه می‌رود و با مردم سخن می‌گوید. مردم، دواب [جنبنده] هستند و خداوند تعالی می‌فرماید:
{وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النّاس بِمَا كَسَبُوا مَا تَرَكَ عَلَىٰ ظَهْرِهَا مِنْدَابَّةٍ وَلَٰكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى} صدق الله العظيم [فاطر:۴۵]
پس مقصود از «دابة» انسانی است که با مردم سخن گفته و شهادت حق می‌دهد. «دابة» مسیح عیسی بن مریم صلّى الله عليه وآله وسلّم است که خداوند او را از زمین خارج می‌کند. او «رقیم» اضافه شده به اصحاب کهف است و در میان‌سالی [کهل] به‌حق با مردم سخن می‌گوید همان گونه که در کودکی در روز تولدش با مردم سخن گفته بود، او می‌گوید: من بنده خدا هستم {إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ} [مريم:۳۰] و خداوند او را حَکَم [داور] بین مسلمانان و نصاری [مسیحیان] قرار می‌دهد. گروهی از نصاری گفتند: «خداوند همان مسیح عیسی بن مریم است» و گروهی دیگر از آنها گفتند: «او فرزند خداست». ولی مسلمان به‌درستی اعتقاد دارند که او بنده خدا «عبدالله» است پس او می‌آید تا در اختلاف بین مسلمین و نصاری به حق حکمیت کرده و به آنها می‌گوید که من بنده خدا هستم {إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ} همان‌گونه که در گهواره نیز همین را به آنان گفته بود. علت آمدن او این است که مسیح دروغینی [دجال] آمده و خواهد گفت که مسیح عیسی بن مریم است و ادعای خدایی می‌کند و برای همین است خداوند رجعت مسیح حقیقی را به تاخیر انداخته تا به‌حق شاهدی باشد [بر دروغ بودن ادعای دجال] و خداوند او را وزیر حضرت مهدی قرار داده و از صالحین خواهد بود. وی مردم را به پیروی از خود دعوت نخواهد کرد بلکه آنها را به پیروی از امام مهدی فرا خواهد خواند و از صالحان و تابعین [پیروان مهدی] خواهد بود طبق فرمایش خداوند تعالی که می‌فرماید :
{وَيُكَلِّمُ النّاس فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَمِنَ الصَّالِحِينَ} صدق الله العظيم [آل‌عمران:۴۶]
و معنی فرمایش خداوند تعالی :{وَكَهْلًا وَمِنَ الصَّالِحِينَ}، یعنی هنگامی که در میان‌سالی [کهل] با مردم سخن می‌گوید و از صالحان و تابعین [پیروان مهدی] خواهد بود، زیرا که او پیامبر است و نباید بعد از حضرت محمد - صلّى الله عليه وآله وسلّم - پیامبری بیاید و مردم را به پیروی از خود دعوت کند، همان‌طور که خداوند تعالی می‌فرماید:
{مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَٰكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا} صدق الله العظيم [الأحزاب:۴۰]
و بنابراین زمان دعوت دوم فرزند مریم که فرا برسد؛ اواز صالحانی خواهد بود که تابع امام مهدی هستند روزی که عیسی مسیح علیه السلام بیاید، در میان‌سالی با مردم سخن خواهد گفت ولی چه معجزه‌ای در سخن گفتن یک مرد میان‌سال است؟ معجزه در نزول نفس فرزند مریم از نزد خداوند خالق است، پس جسد مسیح که همان «رقیم» اضافه شده به سه تن اصحاب کهف است برپا می‌خیزد و اینجا با معجزه‌ای از جانب پروردگار، پسر مریم به اذن خدا به‌حق سخن می‌گوید . اما معجزه اول {وَيُكَلِّمُ النّاس فِي الْمَهْدِ} [آل عمران:۴۶]، معجزه‌ای است که در هنگام ولادت عیسی مسیح صلّى الله عليه وآله وسلّم به وقوع پیوست و همان روز تمام شد و وی به‌حق سخن گفت: من بنده خدا هستم {إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ} و نگفت خدا یا پسر خداست .
و اما معجزه دیگر در سخن گفتن پسر مریم با مردم در این فرمایش خداوند تعالی : {وَكَهْلًا وَمِنَ الصَّالِحِينَ} [آل عمران:۴۶] معجزه زنده شدن جسم انسانی عیسي بن مریم و بازگشت دوباره نفس [روح] مسیح به جسد اوست تا در میان‌سالی با مردم سخن بگوید و «کهل» سن متوسطی است بین جوانی و پیری که در آن رنگ موی محاسن [ریش] مخلوطی از سیاه و سفید است و به کسی که در این سن باشد «کهل» گفته می‌شود و او همان دابه‌ای است که از زمین بیرون می‌آید. این دابه، انسان و عیسی بن مریم علیه السلام است که در میان‌سالی با مردم سخن می‌گوید و همان سخنی را تکرار می‌کند که در مهد بر زبان آورده است: {إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ} یعنی او طبق اعتقاد باطل نصاری [مسیحیان] نه خداست و نه پسر خدا، پاک و منزه است خدا! مسیح دروغین می‌خواهد از عقیده کافران نصاری [مسیحیانی که کافر شده‌اند] به سود خودش استفاده کرده و بگوید که خداست و خداوند تعالی می‌فرماید :
{لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابن مريم ۖ وَقَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ ربّي وَربّكمْ ۖ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الجنّة وَمَأْوَاهُ النّار ۖ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ} صدق الله العظيم [المائدة:۷۲]
و از آنجا که مسيح دجال، با تأیید عقيده باطل نصاری کافرخواهد آمد و ادعای خدایی كرده و خواهد گفت مسيح عيسي بن مريم و خدای جهانيان است، مسيح كذاب ناميده شده است. او مسيح عيسى بن مريم نيست و اینجاست که حكمت بازگشت دوباره حضرت مسيح عيسى بن مريم صلّى الله عليه وآله وسلّم آشكار می‌گردد که وزير اول و جانشين [نائب] خليفه‌ی خدا، امام مهدی و رئيس مجلس وزيران است.
همچنين رسول خدا إلياس- صلّى الله عليه وآله وسلّم – از وزیران مهدی است كه خداوند او را به‌سوی «اصحاب الرس» فرستاد که طبق نام‌گذاری مورخين، همان آبادی حمّة ذياب بن غانم است. مردم او و وزيرش پيامبرِ صادق خدا ادريس صلّى الله عليه وآله وسلّم را تكذيب كردند. برادرش ادريس در سن جواني به برادرش الياس ايمان آورد و خداوند او را همراه برادرش، وزیر قرار داد. پس از آن برادر جوان دیگرش اليسع به او ايمان آورد و خداوند آن دو را با نفر سوم، پيامبر صادق خدا اليسع تقويت نمود. همه‌ی قوم، آنها را تكذيب كردند و جز يک نفر كه مانند مومن آل فرعون ايمان خود را مخفی كرده بود، كسی به آنها ايمان نياورد. قومشان تهديد كردند كه چنان‌چه از دعوت يكتاپرستی خود دست برندارند،سنگسارشان كرده و توسط قوم خود به‌شدت عذاب خواهند شد. پس رسول خدا الياس ترسید دو برادرش گرفتار فتنه (مردم) گردند و به آنها دستور داد تا هر سه در غار (كهف) مخفی شوند، همان‌طور كه حضرت محمد و يارش ابوبكر از دست كفار در غار مخفی شدند. رسول خدا الياس و دو برادر پيامبر صاددقش، از مكر كفار در كهف مخف شدند تا خداوند در كار آنها نظر كند، ولی آن مردی كه دعوت آنها را تصديق كرده بود و ايمان خود را كتمان می‌كرد، پس از آن که دانست سه پيامبر خدا بعد از تهديد كفار به سنگسارشدن يا بازگشتن به دين كفار مخفی شده‌اند، از دست قومش عصبانی شد و نزد بزرگان قوم رفته و ايمان خود را اعلام كرد و خداوند تعالي می‌فرمايد :
{وَاضْرِ‌بْ لَهُم مَّثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْ‌يَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْ‌سَلُونَ ﴿١٣﴾ إِذْ أَرْ‌سَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُم مُّرْ‌سَلُونَ ﴿١٤﴾ قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلَّا بَشَرٌ‌ مِّثْلُنَا وَمَا أَنزَلَ الرَّ‌حْمَـٰنُ مِن شَيْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا تَكْذِبُونَ ﴿١٥﴾ قَالُوا رَ‌بُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْ‌سَلُونَ ﴿١٦﴾ وَمَا عَلَيْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ ﴿١٧﴾ قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْ‌نَا بِكُمْ ۖ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْ‌جُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١٨﴾ قَالُوا طَائِرُ‌كُم مَّعَكُمْ ۚ أَئِن ذُكِّرْ‌تُم ۚ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِ‌فُونَ ﴿١٩﴾ وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَ‌جُلٌ يَسْعَىٰ قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْ‌سَلِينَ ﴿٢٠﴾ اتَّبِعُوا مَن لَّا يَسْأَلُكُمْ أَجْرً‌ا وَهُم مُّهْتَدُونَ ﴿٢١﴾ وَمَا لِيَ لَا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَ‌نِي وَإِلَيْهِ تُرْ‌جَعُونَ ﴿٢٢﴾ أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن يُرِ‌دْنِ الرَّ‌حْمَـٰنُ بِضُرٍّ‌ لَّا تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا وَلَا يُنقِذُونِ ﴿٢٣﴾ إِنِّي إِذًا لَّفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿٢٤﴾ إِنِّي آمَنتُ بِرَ‌بِّكُمْ فَاسْمَعُونِ ﴿٢٥﴾ قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ ۖ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ ﴿٢٦﴾ بِمَا غَفَرَ‌ لِي رَ‌بِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَ‌مِينَ ﴿٢٧﴾ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَىٰ قَوْمِهِ مِن بَعْدِهِ مِن جُندٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَمَا كُنَّا مُنزِلِينَ ﴿٢٨﴾ إِن كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ ﴿٢٩﴾ يَا حَسْرَ‌ةً عَلَى الْعِبَادِ ۚ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّ‌سُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿٣٠﴾ أَلَمْ يَرَ‌وْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُ‌ونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لَا يَرْ‌جِعُونَ ﴿٣١﴾ وَإِن كُلٌّ لَّمَّا جَمِيعٌ لَّدَيْنَا مُحْضَرُ‌ونَ ﴿٣٢﴾}صدق الله العظيم [يس]


و برای همین، رسول خدا الياس به دو برادرش ادریس و الیسع گفت :


{إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَنْ تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا} صدق الله العظيم [الكهف:۲۰]
چرا که قومشان تهديد كرده بودند چنان‌چه از دعوت به خدا و ترك عبادت بت‌ها دست برندارند:
{قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ} صدق الله العظيم [يس:۱۸]
سه پيامبر، یعنی رسول خدا الياس و دو برادر جوانش ادریس و اليسع قومشان را به عبادت خداوند يكتا و ترک عبادت بت‌ها دعوت می‌كردند، همان‌طور كه خداوند تعالی می‌فرمايد، گفتند :
{هَٰؤُلَاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْلَا يَأْتُونَ عَلَيْهِمْ بِسُلْطَانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا} صدق الله العظيم [الكهف:۱۵]
و اكنون برای شما روشن شد كه چرا خداوند داستان اصحاب قريه و سه پيامبر آن را مبهم گذاشته و اسم قريه و اسم اصحاب قريه و اسامی سه پيامبر آن را ذكر نكرده است، زيرا این داستان به اصحاب كهف تعلق دارد تا هنگام آمدن امام مهدی كه خداوند علم كتاب (قرآن) را به او می‌دهد و قرآن را به تفصيل بيان می‌نمايد، اسرار آن را برای مومنين به آيات خداوند در قران آشكار كند. آنان از وزيران مكرم من هستند، رسول خدا الياس و برادر صديقش ادريس پيامبر كه خداوند آن را در مكان بلندی بالا برده است [رفعه الله مكان علياً] و این اشاره دارد به اينكه مكان اصحاب كهف، بالاترين مكان در جزيرة العرب است و بالاترين مكان جزيره العرب كوه‌های يمن است و بالاترين مكان در كوه‌های يمن، استان ذمار است و بالاترين مكان در ذمار، قريه الاقمر در كوه اسبيل است. اما كهف، کنار خانه‌های مجاور كوه، نزديک خانه فردی به اسم محمد سعد قرار دارد ولی او با تمام توان به احدی اجازه نزديک شدن به كهف را نمی‌دهد و گمان می‌كند در داخل آن كهف گنجی وجود دارد ولی برادرش از او عاقل‌تر است .
و همان‌گونه كه گفتيم در داخل اين كهف چهار تن از وزيران امام مهدی قرار دارند، رسول خدا الياس - صلّى الله عليه وآله وسلّم – و همچنين برادرش پيامبر خدا ادريس كه او را تصديق كرد و پيامبر سوم برادرشان رسول خدا اليسع كه برادرانش را تصديق كرد و «رقيم» هم هنگامی كه بنی اسرائيل خواستند رسول خدا مسيح عيسى ابن مريم صلّى الله عليه و آله و سلّم را بكشند، در تابوت سکینه به آنها اضافه شد.آنان مكرم‌ترين اعضای مجلس وزرای امام مهدی هستند و مكرم‌ترين وزير امام مهدی، رسول خدا مسيح عيسى ابن مريم صلّى الله عليه وآله وسلّم است .
وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
الإمام المهدي ناصر محمد اليماني
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.xyz/showthread.php?p=208292