مشاهدة النسخة كاملة : چرا نبی الله یعقوب گفت برایتان استغفار خواهم کرد و بلافاصله دعا نکرد
Admin
21-01-2018, 05:57 AM
- 1 -
الإمام ناصر محمد اليماني
23 - 09 - 1430 هـ
12 - 09 - 2009 مـ
۲۱- شهریور-۱۳۸۸ ه.ش.
01:52 صبح
ــــــــــــــــــــــــ
چرا نبیّ الله یعقوب گفت برایتان استغفار خواهم کرد و بلافاصله دعا نکرد؟
بسم الله الرحمن الرحيم و سلامٌ على المُرسلين والحمدُ لله ربّ العالمين ..
برادر بزرگوار، همانا که مقصودشان این بود که به پدر و برادرشان، یوسف، ظلم کردهاند و از پدرشان خواستند گذشت کرده و برای آنان استغفار کند و او هم وعده داد برایشان طلب استغفار کند. اما میخواست قلبش از سلامت بودنِ پسرش یوسف و برادرش مطمئن شود و از توبهی آنها نیز مطمئن گردد، چون کسی که اصرار به ادامه گناهش داشته باشد، استغفار برایش فایدهای ندارد. تصدیقِ فرمودهی خداوند تعالی:
{اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ﴿۸۰﴾} صدق الله العظيم [التوبة].
میدانم این آیه در مورد منافقان است [ولی] از آناستنباط میکنیم برای خطاکاران و اموات مسلمین چند بار طلب استغفار کنیم. همانا که خداوند طلب استغفار رسولش برای منافقین را نمیپذیرد چون خداوند سبحان میداند آنها از دروغهایشان، توبه نکرده و پشیمان نیستند؛ پس چگونه خدا آنان را ببخشد؟ و اما در مورد فرزندان یعقوب، آنها از او درخواست استغفار کردند چون هم به پدرشان ظلم کرده بودند و هم به برادرشان. آنها پدرشان را بسیار اذیت کردند و برای همین از او خواستند برای آنان استفغار کند و آنها را ببخشد تا خداوند گناهی که در حق پدر و دو برادر دیگرشان یعنی یوسف و برادرش کرده بودند؛ ببخشد. یعقوب میخواست به فرزندانش [یوسف و برادرش] برسد و از آنها بخواهد برادرانشان را ببخشند تا خدا هم آنان را مورد مغفرت قرار دهد که خداوند خیرالغافرین است. او هنوز یوسف و برادرش را ندیده بود و برای همین به آنها وعده داد بعداً برایشان استغفار میکند.
و اما در مورد دعا، هر وقت به درگاه او دعا کنی، پروردگارت را خواهی یافت. خداوند «حیّ و قیوم» است و خواب سبک یا سنگین او را فرا نمیگیرد و فرد گناهکاری را که توبه کند چه شب یا روز، میبخشد و تأخیر نکرده و پذیرش دعا را به وقت معینی موکول نمیکند. سبحان الله... تصدیقِ فرمودهی خداوند تعالی:
{وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ﴿۱۳۳ ﴾} صدق الله العظيم [آل عمران]
و وقتی کسی مخلصانه دعا کرده و خدا را بخواند، هر وقتی باشد، خداوند پاسخش را میدهد. تصدیقِ فرمودهی خداوند تعالى:
{وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ﴿۱۸۶﴾} صدق الله العظيم[البقرة].
پس هر زمانی میتوان دعا کرد و جایز نیست کسی معتقد باشد خداوند پاسخ دعا را نمیدهد مگر در اوقات مشخص و معلوم و بعد منتظر شود تا آن زمان برسد! دعا مانند بهجا آوردن نافلههاست و لذا در هر زمانی میتوان دعا کرد، پس خداوند را بسیار یاد کنید باشد که رستگار شوید [وَاذْكُرُوا اللَّـهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۴۵﴾ سوره الإنفال]
وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين ..
برادرتان، الإمام ناصر محمد اليماني.
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.xyz/showthread.php?p=4223
Admin
23-01-2018, 10:19 PM
- 2 -
الإمام ناصرمحمد اليماني
04 - 04 - 1431 هـ
19 - 03 - 2010 مـ
۲۸- اسفند – ۱۳۸۸ ه.ش.
05:09 صبح
ـــــــــــــــــــــــ
خداوند با وحی تفهیمی؛ مستقیم به قلب یوسف و یعقوب وحی کرد و امام ناصر محمد یمانی هم بیان حق قرآن عظیم را با وحی تفهیمی دریافت میکند...
بسم الله الرحمن الرحيم، وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين، وبعد...
و اما در مورد حاجتی که در نفس یعقوب بود و برآورده شد، خداوند با وحی تفهیمی به او وحی نمود کسی که از فرزندانش خواسته تا برادر پدریشان را با خود ببرند، یوسف است و یعقوب دانست خداوند رؤیای حق یوسف را محقق نموده و او همان عزیز مصر است. یعقوب میخواست اطمینان قلبی پیدا کند او یوسف است که شاید در پی یافتن برادرش بنیامین برآمده تا او را بهسوی پدر بازفرستد و از یوسف به پدر خبر بدهد. به دلیل همین گمان، یعقوب خواست فرصتی برای یوسف فراهم کند تا بتواند به صورت انفرادی و دور از برادران، محرمانه با برادرش سخن بگوید تا بعد از بازگشت، خبر یوسف را به پدرش بدهد. اما در ظاهر امر وانمود کرد به خاطر جمالشان، هراسان است مورد حسد قرار گیرند و میخواهد هنگام وارد شدن بر مردی که از آنها خواسته بود برادر پدریشان را با خود بیاورند نگاهها را از آنان دور کند و برای این که چشم نخورند به آنان فرمان داد از دروازههای مختلف وارد شهر شوند. اما یعقوب میدانست اگر خداوند بخواهد بدی به آنها برسد؛ این کار هیچ سودی برایشان نخواهد داشت. اما- با این کار- حاجتی که در نفس یعقوب بود روا شد. او میخواست به یوسف فرصت بدهد به صورت انفرادی با برادرش سخن گوید. حکمت یعقوب موفق بود و این فرصت را به یوسف داد تا به صورت انفرادی با برادرش صحبت کند و خداوند تعالی میفرماید:
{ وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِن بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ ۖ وَمَا أُغْنِي عَنكُم مِّنَ اللَّهِ مِن شَيْءٍ ۖ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ ۖ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ ۖ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ ﴿٦٧﴾ وَلَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُم مَّا كَانَ يُغْنِي عَنْهُم مِّنَ اللَّهِ مِن شَيْءٍ إِلَّا حَاجَةً فِي نَفْسِ يَعْقُوبَ قَضَاهَا ۚ وَإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِّمَا عَلَّمْنَاهُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ﴿٦٨﴾ وَلَمَّا دَخَلُوا عَلَىٰ يُوسُفَ آوَىٰ إِلَيْهِ أَخَاهُ ۖ قَالَ إِنِّي أَنَا أَخُوكَ فَلَا تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿٦٩﴾} صدق الله العظيم [يوسف].
سرور به نفس یعقوب بازگشت و در قلبش مطمئن بود کسی که به دنبال برادر پدری آنها فرستاده است، همان یوسف است و خداوند رؤیای او را به حق صادق گردانیده و عزیز مصر شده است. او شبها و روزها را میشمرد تا برادران بازگردند و بنیامین برای او بشارت بیاورد. اما وقتی بازگشتند و بنیامین با آنان برنگشت، صدمه شدیدی خورد. او منتظر بشارت و خبری از یوسف بود اما بنیامین بازنگشت و او که به خاطر یافتن یوسف، پیش خود مسرور شده بود، به شدت ضربه خورد و برای همین بعد از بازگشتشان گفت:
{يَا أَسَفَى عَلَى يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ} [يوسف:۸۴]،
با این که یوسف مدتها قبل گم شده بود، چرا باید بعد از بازگشت آنان از مصر آنقدر تأسف بخورد که از شدت حزن و غم و بزرگی صدمه؛ چشمانش سفید شوند؟ چون منتظر بشارتی از سوی یوسف بود ولی کسانی که در آن قافله همراه برادران بودند، تأکید کردند برادران راست میگویند و بنیامین سرقت کرده و عزیز مصر او را گرفته است. آنگاه خداوند باز با وحی تفهیمی به او خبر داد مردی که این برادر را نگاه داشته یوسف است و از ترس اینکه برادران او را به قتل رسانده یا همانطور که با خودش رفتار کرده بودند، او را در چاه بیندازند؛ وی را نزد خود نگه داشته است. پدر به آنان گفت آن مرد یوسف است و فرمان داد بار دیگر به مصر بازگردند و به دنبال یوسف و برادرش بگردند و از رحمت خدا مأیوس نشوند. خداوند تعالی میفرماید:
{يَا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِن يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلَا تَيْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ ﴿٨٧﴾} صدق الله العظيم [يوسف].
آنان رفتند، اما نه دنبال یوسف گشتند و نه دنبال برادرش، باورهم نکردند آن مردی که عزیز مصر است؛ یوسف باشد! محال است یوسف، برادری که به چاه انداخته بودند؛ عزیز مصر شده باشد. قبل از این که بیان را تکمیل کنیم به فرموده خداوند تعالی بازمیگردیم:
{وَأَجْمَعُوا أَن يَجْعَلُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ ۚ وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأَمْرِهِمْ هَـٰذَا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿١٥﴾} صدق الله العظيم [يوسف]
و این بعد از انداختن او در چاه بود. خداوند با وحی تفهیمی [نه وحی با تکلم از ورای حجاب یا وحی به واسطه فرستادن جبریل] بلکه با تفهیم مستقیم به قلب یوسف به او وحی کرد تا مطمئن شود خداوند هرگز او را رها نمیکند و چه بسا از چیزی اکراه داشته باشید ولی خیر شما در آن باشد. خداوند میخواست رؤیای او را محقق سازد و به او عزت و قدرت دهد و روزی از روزها و در حالی با برادرانش ملاقات کند که صاحب عزت و جاه و مقام است؛ درحالیکه برادرانش او را نمیشناسند و نمیفهمند مردی که میبینند یوسف است و او به یادشان میآورد با یوسف چه کردند و آنگاه میفهمند او یوسف است و این معنی فرموده خداوند تعالی است:
{وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأَمْرِهِمْ هَـٰذَا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿١٥﴾} صدق الله العظيم [يوسف]
یعنی کاری را که کرده بودند به یادشان میآوری درحالیکه دارای عزت و مقام والایی هستی و به خاطر همین [مقام] متوجه نمیشوند تو یوسفی. آنها در مقام ذلت هستند و از تو درخواست صدقه میکنند. به صحت و صدق این وحی تفهیمی بنگرید؛ خداوند تعالی میفرماید:
{فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْهِ قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ ﴿٨٨﴾ قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أَنتُمْ جَاهِلُونَ ﴿٨٩﴾ قَالُوا أَإِنَّكَ لَأَنتَ يُوسُفُ ۖ قَالَ أَنَا يُوسُفُ وَهَـٰذَا أَخِي ۖ قَدْ مَنَّ اللَّـهُ عَلَيْنَا ۖ إِنَّهُ مَن يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّـهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ ﴿٩٠﴾} صدق الله العظيم [يوسف]
و امام ناصر محمد یمانی هم بیان حق قرآن عظیم را این چنین و با وحی تفهیمی دریافت میکند و حتی اگر پنجاه هزار سال عمر کنید، قادر نیستید بیانی نیکوتر از بیان حق امام مهدی و تأویلی بهتر از آن بیاورید چون این حق است و آیا بعد از حق چیزی جز گمراهی هست؟
وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
برادر صالحان؛ الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.xyz/showthread.php?p=4225
Admin
24-01-2018, 05:52 AM
- 3 -
الإمام ناصر محمد اليماني
ـــــــــــــــــــــ
فتواى امام مهدي درمورد فرموده خداوند تعالى: {كِدْنَا لِيُوسُفَ}،و این فرموده: {إِن يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ}، واین فرموده: {وَالْعَصْرِ ﴿١﴾إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ ﴿٢﴾} صدق الله العظــــــيم ..
درمورد دعوتتان با کسی صحبت کردم و او در حال تدبر در بیانات و سؤال کردن است. خواهش میکنم در برابر سؤالاتش سعه صدر به خرج دهید.
سؤال اول: چرا خداوند در سوره یوسف میفرماید:
{ فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ﴿۷۰﴾ قَالُواْ وَأَقْبَلُواْ عَلَيْهِم مَّاذَا تَفْقِدُونَ ﴿۷۱﴾ قَالُواْ نَفْقِدُ صُوَاعَ الْمَلِكِ وَلِمَن جَاء بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَأَنَاْ بِهِ زَعِيمٌ ﴿۷۲﴾ قَالُواْ تَاللّهِ لَقَدْ عَلِمْتُم مَّا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِي الأَرْضِ وَمَا كُنَّا سَارِقِينَ ﴿۷۳﴾ قَالُواْ فَمَا جَزَآؤُهُ إِن كُنتُمْ كَاذِبِينَ ﴿۷۴﴾ قَالُواْ جَزَآؤُهُ مَن وُجِدَ فِي رَحْلِهِ فَهُوَ جَزَاؤُهُ كَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ﴿۷۵﴾ فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاء أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِن وِعَاء أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلاَّ أَن يَشَاءَ اللّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مِّن نَّشَاء وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ ﴿۷۶﴾ قَالُواْ إِن يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ فَأَسَرَّهَا يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَلَمْ يُبْدِهَا لَهُمْ قَالَ أَنتُمْ شَرٌّ مَّكَاناً وَاللّهُ أَعْلَمْ بِمَا تَصِفُونَ﴿۷۷﴾ } صدق الله العظيم
و سؤال در مورد {كدنا ليوسف} است؛ با این که این یوسف علیه الصلاة و السلام بود که جام را در بار برادرش نهاد : {فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ }
و حقیقت این فرموده خداوند تعالی چیست:{ قَالُواْ إِن يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ فَأَسَرَّهَا يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَلَمْ يُبْدِهَا لَهُمْ } آیا زمانی که کودک بود، به او اتهام سرقت زده بودند؛ همانطور که الآن این برادرشان را متهم میکردند؟
سؤال دوم: مقصود خداوند از «العصر» در این فرموده چیست: { والعصر إن الانسان لفى خسر } صدق الله العظيم
وجزاكم الله خيرا
من این سؤالات را همانطور که دوستم مطرح کرده بود نوشتم سؤال از زبان اوست و من نویسندهام. او در حال تحقیق و بررسی است و امیدوارم خداوند او را از انصار پیشگام برگزیده قرار دهد؛ همچنان که امیدوارم خداوند همه خلایق را هدایت فرماید.
وسلام على المرسلين والحمد لله رب العالمين
بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على جدي محمد وآله الأطهار وجميع الأنصار للحق في الأولين وفي الآخرين وفي الملأ الأعلى إلى يوم الدين،
سلام خدا بر شما عزیزانم، هم کسی که سؤال کرده و هم کسی که آن را آورده است و این هم فتوای حق برای شماست:
سؤال درمورد:
{كِدْنَا لِيُوسُفَ} [يوسف:۷۶]،
است با اینکه این یوسف علیه الصلاة و السلام بود که جام را در بار برادرش نهاد :
{فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ} صدق الله العظيم [يوسف:٧٠]
و جواب: خداوند با وحی تفهیمی به او الهام کرد چگونه میتواند برادرش را از برادرانش بگیرد تا حیلهای را که قبلاً در مورد یوسف به کار برده بودند، در مورد او به کار نبرند. وقتی برادرانش از دروازههای مختلف وارد شدند، خداوند به او فرصت داد تا به صورت انفرادی با برادرش سخن گفته و خود را به اومعرفی کند [تا بداند او همان یوسف است]. خداوند تعالی میفرماید:
{وَلَمَّا دَخَلُوا عَلَىٰ يُوسُفَ آوَىٰ إِلَيْهِ أَخَاهُ قَالَ إِنِّي أَنَا أَخُوكَ فَلَا تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ} صدق الله العظيم [يوسف:٦٩].
وسپس یوسف به او خبر داد چطور میتواند به صورت قانونی او را از آنان بگیرد. به او گفت جام را در بار او خواهد گذاشت تا بتوانند او را با مدرک جرم دستگیر کنند. به او گفت اول بار برادرانش را جستجو خواهد کرد تا به موضوع شک نکنند؛ این مکری بود که خدا به بندهاش یوسف آموخت تا با حجت سرقت، او را بگیرد. این کار نبی الله یوسف گناه نبود؛ چون قبل از اجرای نقشه درمورد انجام آن با هم توافق کرده بودند. برادرش این نقشه را قبول کرد که به اذن خدا موفقیت آمیز بود.
واما سؤال دیگردر مورد این فرموده خداوند تعالی:
وحقیقت این فرموده خداوند تعالی چیست:{ قَالُواْ إِن يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ فَأَسَرَّهَا يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَلَمْ يُبْدِهَا لَهُمْ } آیا زمانی که کودک بود؛ به او اتهام سرقت زده بودند؛ همان طور که الآن این برادرشان را متهم میکردند؟
پاسخ را در نفس يوسف عليه الصلاة و السلام مییابید که میگوید شما بدترین منزلت را دارید چون به او نسبت دروغ داده و بهتان زده بودند و گفت: خدا بهتر میداند توصیفی که درباره من میکنید دروغ و بهتان است. و این بیان حق فرموده خداوند تعالی است:
{قَالُوا إِن يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ فَأَسَرَّهَا يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَلَمْ يُبْدِهَا لَهُمْ قَالَ أَنتُمْ شَرٌّ مَّكَانًا وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَصِفُونَ} صدق الله العظيم [يوسف:٧٧].
و ببینید نبیّ الله یوسف علیه الصلاة و السلام در پاسخ به نسبتِ دروغی که در مورد دزدی به او زدند، چه جوابی میدهد:
{قَالَ أَنتُمْ شَرٌّ مَّكَانًا وَاللّهُ أَعْلَمْ بِمَا تَصِفُونَ} صدق الله العظيم
یعنی خدا بهتر میداند توصیفی که درباره من میکنید دروغ و بهتان و جعلی است. با وجود این، متأسفانه کسانی که ندانسته به خدا نسبت میدهند، سارق بودن یوسف را تأیید میکنند. خدا آنها را بکشد به خاطر افتراهایی که میزنند.
و اما سؤال دیگرت که در آن گفتهای:
مقصود خداوند از "العصر" در این فرموده چیست: { والعصر إن الانسان لفى خسر } صدق الله العظيمو جواب: همانا که خداوند به عصر [دوران] حیات دنیا قسم یاد میکند که انسان گرفتار خسران است، چون تجارت آنها در این دنیا چیزی جز زیان و خسران نیست؛ کسانی که اینجا، برای دار آخرت عملی انجام نمیدهند. برای همین کسانی را که ایمان آورده و عمل صالح انجام میدهند، از این زیان و خسران استثنا میکند. آنها کسانی هستند که خدا و دار آخرت را میخواهند و لذا تجارتشان از بین نمیرود.
برادرتان امام مهدی ناصر محمد یمانی
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.xyz/showthread.php?p=93425
جميع الحقوق ® محفوظة لجميع المسلمين في الأرض.