مشاهدة النسخة كاملة : داستان هدایت ملکهی سبا و قومش و اسلام آوردن آنها با نبیّ الله سلیمان با رفتار حکیمانهی هدهد پرنده
Admin
20-04-2023, 07:23 AM
- 1 -
الإمام ناصر محمد اليماني
11 - 10 -1430 هـ
01 - 10 - 2009 مـ
۹ - مهر - ۱۳۸۸ه.ش.
01:24 صباحاً
ـــــــــــــــــــــ
{ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ }
بسم الله الرحمن الرحيم، وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله رب العالمين..
خداوند تعالی می فرماید:
قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ ۚ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ ۖ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ﴿٤٠﴾ } صدق الله العظيم [النمل]
بیانی مختصر از مهدی منتظر برای «الرادار» و تمام انصار پیشگام برگزیده و زوار گرامی که برای یافتن حق بر سر میز گفتگو حاضر میشوند، برای همگی شما بهحق فتوا میدهیم مردی که در میان اطرافیان و همراهان سلیمان و در هیئت یک انسان حاضر شده بود و به شکل بشر درآمده بود، فضل جدید خداوند به سلیمان و برای یاری دادن به وی بود که بعد از انجام مأموریت خود، ناپدید گردید. برای همین نبی الله سلیمان به بزرگانی که در اطرافش بودند گفت:
{ هَـٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ﴿٤٠﴾ قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ﴿٤١﴾ } صدق الله العظيم [النمل]
«الرادار»، آیا می دانی چه کسی تخت ملکه سبأ را با اذن خداوند در کمتر از یک چشمبرهمزدن حاضر کرد؟ همان که مُحمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم را از زمین خاکی به سدرةالمنتهی برد. او فرستاده بزرگوار و صاحب قدرتی است که نزد صاحب عرش، مقام والائی دارد! او ملک جبریل علیه الصلاة و السلام است که هنگام درخواست نبی الله سلیمان از جماعتی از لشکریانش نزد وی نزول کرد:
{ قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿٣٨﴾ قَالَ عِفْرِيتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ ۖ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ ﴿٣٩﴾} صدق الله العظيم [النمل]
فرستاده بزرگوار و صاحب قدرتی که نزد صاحب عرش، مقام والائی دارد گفت:
{ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ ۚ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ ۖ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ﴿٤٠﴾ قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ﴿٤١﴾}صدق الله العظيم [النمل].
ولی از دید سلیمان و بزرگان همراهش مخفی شد و سلیمان به اطرافیانش فتوا داد که:
{قَالَ هَٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ ۖ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ﴿٤٠﴾ قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ﴿٤١﴾}صدق الله العظيم [النمل].
و دانش جبریل از سلیمان بیشتر است و چون از او داناتر است سزاوار نیست از کسانی باشد که سلیمان امامشان است، چراکه اگر از همراهان او بود، برای امامت، بر سلیمان علیه الصلاة و السلام اولویت داشت. درحالیکه مرد کریمی که تخت را در کمتر از چشمبرهمزدن حاضر کرد؛ جبریل علیه الصلاة و السلام بود که بعد از انجام این کار از چشم سلیمان و تمام همراهانش ناپدید شد و برای همین میبینیم سلیمان به بزرگان فتوا میدهد:
{قَالَ هَٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ ۖ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ﴿٤٠﴾ قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ﴿٤١﴾}صدق الله العظيم [النمل].
اما سؤالت درباره حاملان عرش، آنها هشت ملک از ملائکه «الرحمن» و بزرگترین مخلوقات او هستند و هیچ آفریدهای بزرگتر از آنان نیست مگر سدرة المنتهی که عرش «الرحمن» و حجاب پروردگار سبحان است و خداوند از تمام مخلوقاتش بزرگتر است. بزرگترین آفریده خداوند، سدرة المنتهی است که حجاب بین خالق و خلائق است و بعد از آن بزرگترین مخلوقات؛ حاملین عرش هستند. ملائکه از نظر اندازه و تعداد بالها مانند هم نیستند و خلقتشان مانند هم نیست. خداوند تعالی میفرماید:
{لْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَّثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ ۚ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿١﴾} صدق الله العظيم [فاطر]
و همانطور که گفتیم حاملین عرش [خداوند] «الرحمن» از فرشتگان مقرب درگاه و هشت فرشتهاند که تا روز قیامت عرش را حمل مینمایند. آنها از همه فرشتگان [خداوند] «الرحمن» نسبت به مؤمنان مهربانترند و برای اهل زمین استغفار مینماند. خداوند تعالی میفرماید:
{الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ ﴿٧﴾} صدق الله العظيم [غافر]
و اما راهرو کاخ هموار، صاف و بلورین و کاخی از شیشه بود که به فرمان سلیمان ساخته شده بود و در معرض خورشید گذاشته شد تا سلیمان از حقیقت اسلام آوردن ملکه سبأ مطمئن شود و ببیند آیا پا بر روی تصویر چیزی که میپرستید میگذارد یا خیر؟ تنها در زمان خاصی دستور ورود به کاخ را داد و آن هم زمانی بود که خورشید در وسط آسمان بود:
{قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا}[النمل:٤٤]
چون خورشید را داخل آن دید تصور کرد که آب است، چراکه تصویر خورشید را در آن دید و برای همین [اندکی لباسش را بالا برد تا ] ساق پاهایش معلوم شد ولی سلیمان به او گفت این کاخ هموار و صاف از شیشه ساخته شدهاست. لذا ملکه سبأ لباس خود را پایین آورد و قدم پیش گذاشت تا اینکه روی تصویر خورشید که در شیشه درخشان افتاده بود، ایستاد و اسلام خود را آشکار ساخت و درحالیکه روی تصویر خورشید ایستاده بود اعتراف کرد که پیش از این با عبادت خورشید درحق خود ظلم کرده است:
{قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}صدق الله العظيم [النمل:٤٤]
چون سلیمان قبل از آمدن او از اسلام آوردنش آگاه بود گفت:
{أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ}صدق الله العظيم [النمل:٣٨]
و بهراستی که هدهد خبر اسلام آوردن ملکه سبأ را آورده بود چرا که سلیمان هدهد را مکلف ساخته بود بعد از انداختن نامه، ملکه سبأ را زیر نظر داشته باشد و گفت:
{اذْهَب بِّكِتَابِي هَٰذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ}صدق الله العظيم [النمل:٢٨].
هدهد خبر آورد که او تسلیم پروردگار عالمیان شدهاست و دیگر در برابر خورشید سجده نمیکند وبرای همین سلیمان علیه الصلاة و السلام فرمود:
{أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ} صدق الله العظيم [النمل:٣٨].
اما سلیمان میخواست مطمئن شود که او واقعاً اسلام آوردهاست و لذا دستور داد راهرو این کاخ را که از شیشه ساخته شدهبود در معرض تابش آفتاب قرار دهند و اگر او حاضر نشد از روی تصویر خورشید بر راهرو درخشان بگذرد؛ یعنی هنوز قلبش بیمار است و این قلب برای عبادت پروردگارش تطهیر نشدهاست و اگر پا بر روی تصویر خورشید گذاشت، روشن میشود در اسلام آوردنش صادق است. ملکه مکرمه یمنی که خردمند و عالِم و دارای منصب و جمال بود، با پای خود از روی تصویر خورشید که بر راهرو درخشان قصر افتاده بود عبور کرد و پای خود را روی آن تصویر گذاشت و گفت:
{قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}صدق الله العظيم [النمل:٤٤]
و برای همین سلیمان به ذکاوت و دانش وی اذعان کرد و گفت:
{وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ}صدق الله العظيم [النمل:٤٢].
وسلامُ على المُرسلين والحمدُ لله رب العالمين..
أخوكم الإمام ناصر محمد اليماني.
======== اقتباس =========
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.xyz/showthread.php?p=96512
Admin
20-04-2023, 07:30 AM
- 2 -
[ لمتابعة رابط المشاركـــــــــــــة الأصليّة للبيــــــــــــــان ] (https://nasser-alyamani.org/showthread.php?t=28899)
(https://nasser-alyamani.org/showthread.php?p=240052)الإمام ناصر محمد اليماني
25 - 01 - 1438 هـ
26 - 10 - 2016 مـ
۵- آبان ـ ۱۳۹۵ه.ش.
08:00 صباحاً
( بحسب التقويم الرسمي لأمّ القرى )
ــــــــــــــــــــ
فوری از امام مهدی به تمام عالمیان که از طریق آدم و حوا برادر خونی او هستند و به تمام امتها چه آنان که در زمین راه میروند [جنبندگان] و چه آنان که با بالهایشان پرواز میکنند؛ به همه امتها ..
بسم الله الرحمن الرحيم و سلام و صلوات بر تمام انبیا و رسولان خدا که بهسوی تمام امتها از جن و انس و سایر امتها [از هر جنس] فرستاده شدند و هر کس که به خدا و رسولانش ایمان آورده باشد و همه آنها از نماز و تسبیح خود باخبراند؛ صلوات پروردگارم به تمام سپاهیان مؤمنش در تمام ملکوت؛ چه آنها که راه میروند [جنبندگان] و چه آنها که پرواز میکنند... دعوت کسی که بندگان را به عبادت خداوند یکتا و بیشریک فرا ميخواند استجابت کنید و از رضوان خداوندی پیروی نمایید که شما را به حق برای این آفریده تا او را به یگانگی و بدون شریک عبادت نمایید؛ خداوند شما را بیهوده نیافریده است و بدانید که همگی در پیشگاه او جمع خواهید شد. تصدیق فرموده خداوند تعالی در آیات محکم قرآن عظیم و فتوای خالق به تمام مخلوقاتش که میفرماید:
{وَقَالُوا إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ ﴿۲۹﴾ وَلَوْ تَرَىٰ إِذْ وُقِفُوا عَلَىٰ رَبِّهِمْ ۚ قَالَ أَلَيْسَ هَـٰذَا بِالْحَقِّ ۚ قَالُوا بَلَىٰ وَرَبِّنَا ۚ قَالَ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ ﴿۳۰﴾ قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّـهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُوا يَا حَسْرَتَنَا عَلَىٰ مَا فَرَّطْنَا فِيهَا وَهُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلَىٰ ظُهُورِهِمْ ۚ أَلَا سَاءَ مَا يَزِرُونَ ﴿۳۱﴾ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ ۖ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ ۗ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿۳۲﴾ قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ ۖ فَإِنَّهُمْ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَـٰكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّـهِ يَجْحَدُونَ ﴿۳۳﴾ وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَىٰ مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّىٰ أَتَاهُمْ نَصْرُنَا ۚ وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّـهِ ۚ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِن نَّبَإِ الْمُرْسَلِينَ ﴿۳۴﴾ وَإِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاءِ فَتَأْتِيَهُم بِآيَةٍ ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَىٰ ۚ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ ﴿۳۵﴾ إِنَّمَا يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ ۘ وَالْمَوْتَىٰ يَبْعَثُهُمُ اللَّـهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ ﴿۳۶﴾ وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ ۚ قُلْ إِنَّ اللَّـهَ قَادِرٌ عَلَىٰ أَن يُنَزِّلَ آيَةً وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۳۷﴾ وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُم ۚ مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ ۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ ﴿۳۸﴾ وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا صُمٌّ وَبُكْمٌ فِي الظُّلُمَاتِ ۗ مَن يَشَإِ اللَّـهُ يُضْلِلْـهُ وَمَن يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿۳۹﴾ قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّـهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ اللَّـهِ تَدْعُونَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿۴۰﴾ بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِن شَاءَ وَتَنسَوْنَ مَا تُشْرِكُونَ ﴿۴۱﴾ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَىٰ أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ ﴿۴۲﴾ فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَـٰكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۴۳﴾ فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّىٰ إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ ﴿۴۴﴾ فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا ۚ وَالْحَمْدُ لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۴۵﴾ قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّـهُ سَمْعَكُمْ وَأَبْصَارَكُمْ وَخَتَمَ عَلَىٰ قُلُوبِكُم مَّنْ إِلَـٰهٌ غَيْرُ اللَّـهِ يَأْتِيكُم بِهِ ۗ انظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ ﴿۴۶﴾ قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّـهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ ﴿۴۷﴾ وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ ۖ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۴۸﴾ وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا يَمَسُّهُمُ الْعَذَابُ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ ﴿۴۹﴾ قُل لَّا أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّـهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ ۖ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰ إِلَيَّ ۚ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِيرُ ۚ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ ﴿۵۰﴾ وَأَنذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَن يُحْشَرُوا إِلَىٰ رَبِّهِمْ ۙ لَيْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿۵۱﴾ } صدق الله العظيم [الأنعام].
هرچقدر هم که گناهکارید، از رحمت خدا مأیوس نشوید و بدانید خداوند همهی گناهان را میآمرزد؛ همانا که او غفور و رحیم است. به دعوت خداوند رحمن که در آیات محکم کتابش آمده پاسخ دهید، خداوند فرموده گناهان تمام بندگان گناهکار خود در تمام ملکوت را آمرزیده و آنان را مشمول غفران و رحمت خود مینماید؛ فرمان خداوند در آیات محکم قرآن عظیم را اطاعت کنید که میفرماید:
{ قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّـهِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿۵۳﴾ وَأَنِيبُوا إِلَىٰ رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ ﴿۵۴﴾ وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ بَغْتَةً وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ ﴿۵۵﴾ أَن تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَىٰ عَلَىٰ مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللَّـهِ وَإِن كُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ ﴿۵۶﴾أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّـهَ هَدَانِي لَكُنتُ مِنَ الْمُتَّقِينَ ﴿۵۷﴾ أَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَى الْعَذَابَ لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ ﴿۵۸﴾ بَلَىٰ قَدْ جَاءَتْكَ آيَاتِي فَكَذَّبْتَ بِهَا وَاسْتَكْبَرْتَ وَكُنتَ مِنَ الْكَافِرِينَ ﴿۵۹﴾ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّـهِ وُجُوهُهُم مُّسْوَدَّةٌ ۚ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْمُتَكَبِّرِينَ ﴿۶۰﴾ وَيُنَجِّي اللَّـهُ الَّذِينَ اتَّقَوْا بِمَفَازَتِهِمْ لَا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۶۱﴾ اللَّـهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ ۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ ﴿۶۲﴾ لَّهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۗ وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّـهِ أُولَـٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿۶۳﴾ قُلْ أَفَغَيْرَ اللَّـهِ تَأْمُرُونِّي أَعْبُدُ أَيُّهَا الْجَاهِلُونَ ﴿۶۴﴾ وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿۶۵﴾ بَلِ اللَّـهَ فَاعْبُدْ وَكُن مِّنَ الشَّاكِرِينَ ﴿۶۶﴾ وَمَا قَدَرُوا اللَّـهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ ۚ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿۶۷﴾} صدق الله العظيم [الزمر].
ای بندگان خدا؛ به خدا قسم که هدایت به دست خداست و او بین شما و قلبتان حایل میشود. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{ذَٰلِكُمْ وَأَنَّ اللَّـهَ مُوهِنُ كَيْدِ الْكَافِرِينَ ﴿۱۸﴾ إِن تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جَاءَكُمُ الْفَتْحُ ۖ وَإِن تَنتَهُوا فَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ ۖ وَإِن تَعُودُوا نَعُدْ وَلَن تُغْنِيَ عَنكُمْ فِئَتُكُمْ شَيْئًا وَلَوْ كَثُرَتْ وَأَنَّ اللَّـهَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۹﴾ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنتُمْ تَسْمَعُونَ ﴿۲۰﴾ وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ قَالُوا سَمِعْنَا وَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ ﴿۲۱﴾ إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّـهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ ﴿۲۲﴾ وَلَوْ عَلِمَ اللَّـهُ فِيهِمْ خَيْرًا لَّأَسْمَعَهُمْ ۖ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوا وَّهُم مُّعْرِضُونَ ﴿۲۳﴾ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّـهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ﴿۲۴﴾ وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَّا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنكُمْ خَاصَّةً ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿۲۵﴾} صدق الله العظيم [الأنفال].
شاید یکی از بندگان پروردگار در ملکوت بخواهد بگوید: «حال که هدایت تنها به دست خداوند یکتا و بیشریک است، چون او بین همگی بندگان و قلبهایشان حایل میشود؛ آیا این به مثابه ظلم به بندگانی نیست که خدا قلبشان را به سوی کسی که خلایق را به سوی خالقشان دعوت میکند؛ هدایت نمیکند تا هدف خلقتشان را محقق کرده و تنها خداوند یکتا و بیشریک را عبادت کنند؟» مهدی منتظر از آیات محکم ذکر پاسخ میدهد و میگوید که خداوند تعالی فرموده است:
{مَّنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا ۗ وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ ﴿۴۶﴾} صدق الله العظيم [فصلت].
شما باید به درگاه پروردگارتان انابه کرده و از پروردگاری که بین شما و قلبتان حایل میشود، بخواهید تا قلبهایتان را به سوی راه خداوند عزیز و حمید هدایت نماید؛ تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰ ۖ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ ۚ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ ۚ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ ﴿۱۳﴾ وَمَا تَفَرَّقُوا إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ ۚ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى لَّقُضِيَ بَيْنَهُمْ ۚ وَإِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتَابَ مِن بَعْدِهِمْ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ ﴿۱۴﴾ فَلِذَٰلِكَ فَادْعُ ۖ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ ۖ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ ۖ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن كِتَابٍ ۖ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ ۖ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ ۖ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ ۖ لَا حُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ ۖ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا ۖ وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ ﴿۱۵﴾} صدق الله العظيم [الشورى].
فرموده خداوند تعالی را به یاد داشته باشید:
{وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ ﴿۱۳﴾} صدق الله العظيم،
پس کسی که به درگاه پروردگارش توبه و انابه کند تا قلبش را هدایت فرماید؛ خداوند برای قلبش نوری قرار داده و نسبت به حق آمده از نزد پروردگارش بصیر میشود و کسی که خداوند نوری برایش قرار ندهد؛ نوری نخواهد داشت و نسبت به دعوت حق پروردگارِ حقش بصیرت پیدا نمیکند چون مانند فرد نابینایی است که در شبی تاریک زیر آسمانی پوشیده از ابرهای سیاه در تاریکی دریا گرفتار شده است. در سه تاریکی قرار دارد، تاریکی شب و تاریکی ابر و تاریکی دریا؛ آیا میتواند کف دستش را ببیند ولو این که آن را جلوی صورتش بگیرد؟ تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّىٰ إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ ۗ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ ﴿۳۹﴾ أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُّجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ۚ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا ۗ وَمَن لَّمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ ﴿۴۰﴾ أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ ۖ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ ﴿۴۱﴾ وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ ﴿۴۲﴾ } صدق الله العظيم [النور].
ای بندگان خدا! از خدا بترسید. قسم به خدایی که جزاو خداوندی نیست تا زمانی که مانند آن پرنده [که خدا هدایتش کرده بود] از عقلتان استفاده نکنید؛ قادر نخواهید بود نورحق بیان قرآن را ببینید. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّينَ ﴿۱۱﴾ وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ ﴿۱۲﴾ قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿۱۳﴾ قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَّهُ دِينِي ﴿۱۴﴾ فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُم مِّن دُونِهِ ۗ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ أَلَا ذَٰلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ ﴿۱۵﴾ لَهُم مِّن فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِّنَ النَّارِ وَمِن تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ۚ ذَٰلِكَ يُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبَادَهُ ۚ يَا عِبَادِ فَاتَّقُونِ﴿۱۶﴾ وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَىٰ ۚ فَبَشِّرْ عِبَادِ ﴿۱۷﴾ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۱۸﴾ } صدق الله العظيم [الزمر].
وبدانید خداوند، ملکهی یمانیِ سبای بزرگ را با حکمت این پرنده هدایت نمود، این پرنده هدهد است که رسول و فرستاده نبی الله سليمان عليه الصلاة والسلام به سوی ملکه سبا یمنی بود و بدانید خداوند با حکمت خود که استفاده ازعقل یک زن بود؛ قوم سبا را که بسیار قدرتمند و مقتدر بودند، هدایت کرد. او با عقل و حکمت خود همهی مردمش را هدایت کرد و باعث شد تنها با یک نامه، همگان مسلمان شوند و برای همین تا همگی مسلمان نشده و نسبت به پرستش خورشید کافر نشده و تسلیم خداوند و پروردگار عالمیان نگردیده بودند، به سوی نبی الله سلیمان سفر نکرد. تا این که هدهد بازگشت و خبر داد که یمنیها و ملکهشان اسلام آورده و همگی تسلیم خداوند و پروردگار یکتا و بیشریک شدهاند. نبی الله سلیمان علیه الصلاة و السلام خواست حقیقت خبری را که هدهد آورده، مبنی بر این که آنها همراه ملکهشان به پروردگار عالمیان ایمان آوردهاند را بیازماید. لذا بعد از آنکه هدهد با آن خبر آمد، نبی الله سلیمان میخواست تسلیم شدن آنان به پروردگارشان را بیازماید؛ لذا مجلس شورای خود از انس و جن و پرندگان را احضار کرد... تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا ۖ وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّـهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَىٰ كَثِيرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۵﴾ وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ ۖ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ ۖ إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ ﴿۱۶﴾ وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ ﴿۱۷﴾ حَتَّىٰ إِذَا أَتَوْا عَلَىٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿۱۸﴾ فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ ﴿۱۹﴾ وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ ﴿۲۰﴾ لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ ﴿۲۱﴾ فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ ﴿۲۲﴾ إِنِّي وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ ﴿۲۳﴾ وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّـهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ ﴿۲۴﴾ أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّـهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ ﴿۲۵﴾ اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ۩ ﴿۲۶﴾ قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿۲۷﴾ اذْهَب بِّكِتَابِي هَـٰذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ ﴿۲۸﴾ قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ ﴿۲۹﴾ إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ ﴿۳۰﴾ أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿۳۱﴾ قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّىٰ تَشْهَدُونِ ﴿۳۲﴾ قَالُوا نَحْنُ أُولُو قُوَّةٍ وَأُولُو بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ ﴿۳۳﴾ قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً ۖ وَكَذَٰلِكَ يَفْعَلُونَ ﴿۳۴﴾ وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِم بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ ﴿۳۵﴾ فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّـهُ خَيْرٌ مِّمَّا آتَاكُم بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ ﴿۳۶﴾ ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿۳۷﴾ قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿۳۸﴾ قَالَ عِفْرِيتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ ۖ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ ﴿۳۹﴾ قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ ۚ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَـٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ ۖ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ﴿۴۰﴾ قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ﴿۴۱﴾ فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَـٰكَذَا عَرْشُكِ ۖ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ ۚ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ﴿۴۲﴾} صدق الله العظيم [النمل].
همانا که در آیات محکم قرآن عظیم؛ برهان تسلیم ملت سبای یمنی در پیشگاه پروردگارعالمیان، قبل از آن که نبی الله سلیمان و سپاهش را ببینند وجود دارد. این برهان آشکار را در این فرموده خداوند تعالی مییابید:
{قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿۳۸﴾} صدق الله العظيم.
این برهان آشکاری است که نشان میدهد آنها به حق قبل از دیدن سلیمان و سپاهش؛ به پروردگار عالم ایمان آورده و تسلیم او شده بودند. چون هدهد پرنده برای نبی الله سلیمان خبرآورده بود که ملکه یمن و مردمش همگی در برابر پروردگار عالمیان تسلیم شدهاند. برای همین نبی الله سلیمان میگوید:
{قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿۳۸﴾} صدق الله العظيم
حکمت هدهد پرنده؛ ملکه سبا یمنی را وادار کرد از عقلش استفاده کند و خداوند با نوری از نزد خود او را هدایت کرد. این نور بصیرت، بعد از استفاده ملکه سبا از عقلش به او عنایت شد، تا دریابد این خالق آسمانها و زمین و خورشید و ماه و انسان است که به حق شایسته عبادت است. ملکه سبا بصیر شد و دریافت با عبادت خورشید به جای خدا؛ به خود و ملتش ظلم کرده است. برای همین هم زمانی که عرش عظیم خود را نزد سلیمان دید، عرشی که از زیورهای بسیار گرانبها و الماس ساخته شده و حین ترک یمن در قصر پادشاهی یمن در دیوان مجلس شورا قرار داشت و به شدت تحت مراقبت و نگهبانی بود؛ با پلک زدنی به نبی الله سلیمان اشاره کرد تا قومش را بعد از ایمان آوردن به پروردگار عالمیان به فتنه نیندازد؛ برای همین سلیمان نبی اعتراف و اقرار کرد که اوبه حق زنی داناست. ترس ملکه سبا از این فتنه بود که همراهانش بگویند: «چطور این عرش نزد سلیمان است در حالی که آنها آن را دریمن باقی گذاشته بودند! چطور عرش ملکهشان پیش از آنها به سلیمان رسیده است»؟ و سپس به ملکهشان که آنها را از قبل قانع کرده بود اسلام بیاورند و از نبی الله سلیمان پیروی کنند، چیزی بگویند. ملکه سبا ترسید آنها به فتنه بیفتند، چون از درهای قصر و اطراف آن به شدت مراقبت و حراست میشد. برای همین ملکهی علیم و دانای آنها ترسید به خاطر آورده شدن عرش گرفتار فتنه شوند؛ چون مطمئن بودند عرش را در پشت دربهای قصر پادشاهی گذاشته و آمدهاند و سپس بگویند:«این ساحری داناست که باعث شده خیال کنیم این عرش ملکهی ماست؛ چون ما آن را پشت درهای قصر که به شدت تحت محافظت است گذاشته و آمدهایم؛ چطور عرشی که پشت سرمان گذاشته بودیم؛ زودتر از ما به سلیمان رسیده است!»
اما ملکه یمن همراهان خود را درآخر کار هم از فتنه نجات داد، همان طور که در ابتدای امر با حکمت و ذکاوتش آنها را، قبل از دیدن نبی الله سلیمان و سپاه و ملک عظیمش هدایت کرده بود. وقتی دید عرشش در نزد نبی الله سلیمان است، درحالیکه او آن را در کشورش باقی گذاشته بود و بعد از این که دید عرش بر او پیشی گرفته؛ این باعث شد بیش از پیش بر ایمان و ثبات قدم و علمش افزوده شود. او یقین داشت که این همان عرشی است که در دیوان پادشاهی در کشور سبا یمن روی آن مینشست. ولی نمیخواست با گفتن این که این همان [عرش] است، مردمش را به فتنه بیندازد؛ برای همین با چشمش به سؤال کننده [سلیمان] اشاره کرد که مردمش را به فتنه نیندازد. سپس دستش را روی عرش گذاشت و گفت: «انگار که همان است» . اینجا بود که سوال کننده، یعنی نبی الله سلیمان پیش خود اعتراف کرد که این زن داناست و گفت: «قبل از او [ملکه سبا] این دانش به ما عطا شده بود و ما تسلیم خداوند و مسلمان بودیم» و خداوند تعالی میفرماید:
{قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ﴿۴۱﴾ فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَٰكَذَا عَرْشُكِ ۖ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ ۚ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ﴿۴۲﴾} صدق الله العظيم [النمل].
اینجاست که متوجه زیرکی هردو طرف شده و میبینید آنان از نظر علم هدایت، دانا هستند؛ نبی الله هم مصرانه میخواست آنها [ملکه سباء و قومش] را به فتنه نیندازد و اگر او به عرش خود دست نمیزد، میگفت: «این سحری آشکار است»! لذا سلیمان نبی، دستور داد نگین الماس آن را درآورند؛ چون میترسید [اگر تخت درست مثل تخت ملکه سبا باشد] ، ملکه از ترس این که سحری آشکار درکار باشد، جرأت نکند به عرش دست بزند؛ مردمش هم همین طور. چون تمام کسانی که نسبت به نشانهها و معجزات پروردگار کافر میشدند، همگی یک حجت باطل داشتند و حرف همهی آنها جز این نبود که به نشانهی حقی که در عالم حقایق و واقعیات از سوی پروردگارشان آمده بود؛ بگویند: «این سحری آشکار است» و هدایت نمیشدند؛ چون آن معجزه را با دست خود لمس نمیکردند [تا از واقعی و حقیقی بودن آن مطمئن شوند]. این گونه افراد و اقوام هدایت نمیشوند، چون قادر به تشخیص سحر از معجزه نبودند. اگر آن را با دستشان لمس میکردند، واقعی و حق بودن نشانههای پروردگار برایشان روشن میشد؛ ولی آنها تصور میکردند، این معجزات، سحر آشکار است. درحالیکه اگر با دستتان آن را لمس کنید، درمییابید آن چه که میبینید واقعی و حقیقی است یا تنها سحر تخیلی است که در نظرتان آمده است [ودر عالم واقعیات، قابل لمس نیست] برای همین خداوند تعالی میفرماید:
{وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ ﴿۷﴾} صدق الله العظيم [الأنعام].
برای همین هم نبی الله سلیمان دستور داد تا یکی از نگینهای چشمگیر و زیبا و درخشان آن را که جلوی دید باشد، بردارند تا شکل عرش تغییر کند. و این هم حکمت نبی الله سلیمان بود تا ملکه سبا جرأت کند به عرش خود نزدیک شده و با دستش آن را لمس کند.
ملکه سبا با چشم چپش به سائل [سلیمان که درمورد عرش از او سؤال کرد] اشاره کرد تا به او بفهماند نمیخواهد مردمش به فتنه بیفتند و سپس روی عرش نشست؛ چون اگر قبل از نشستن روی عرش اقرارمیکرد که عرش اوست مردم میگفتند: «ما قومی هستیم که سحرمان کردهاند» و بعد از ایمان آوردن؛ به عقیده قبلیشان برمیگشتند. چرا که علت هدایت نشدن کافرانی که نسبت به آیات پروردگارشان کافربودند، این است که در برابر نشانهها و معجزات خداوند، تنها این جواب را میدادند: «این تنها سحری آشکار است» . این اقوام هدایت نمیشوند و از کسانی هستند که با عقل خود تفکر و اندیشه نمیکنند.
برای همین نبی الله سلیمان گفت:
{قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ﴿۴۱﴾} صدق الله العظيم
ولی آن زن از هدایت شدگان بود. لذا عرش خود را انکار نکرد؛ بلکه با اشاره چشم به سؤال کننده فهماند که میداند این عرشش است. سپس به سمت مردمش چرخید و با لبخند شادمانهای روی عرشش نشست و گفت: «انگار خودش است» ! با این که به یقین میدانست این عرش خودش است، ولی نمیخواست مردمش به فتنه بیفتند؛ تا بعد از بازگشت به یمن، ببینند عرش در قصر پادشاهی و دیوان مجلس شورا نیست و بعد از برگشتن از سفری که برای بیعت کردن عام به سوی سلیمان داشتند؛ یقین بیاورند و ایمان و ثابت قدمیشان بیشتر شود...او با ایمان آوردن به خداوند رحمن و پیروی از نبی الله سلیمان [که صلوات و سلام بر او و بر آن زن و تمام کسانی که با آن زن ایمان آوردند باد] ملت خود را نجات داد؛ یمنیهایی که از عقل خود استفاده کردند و خداوند تنها با یک نامه آنها را هدایت فرمود...
شاید یکی از انصار پیشگام برگزیده در عصرگفتگو قبل از ظهور بخواهد بگوید: «آه، آه، ای امام من! چه قدر علم و حکمت را از ما پنهان نگاه میداری؛ آیا برای ما توضیح نمیدهی که چطورهدهد پرنده توانست ملکه سبا را وادار کند که از عقلش استفاده و فکر کند»؟ امام مهدی ناصر محمد یمانی در پاسخ به کسانی که به حق این پرسش را مطرح کردند، میگوید: معبد ملکه سبا، چندین دریچه رو به شرق و غرب داشت. فرستادهی [رسول] نبی الله سلیمان یعنی هدهد، در زمان سپیدهدم و قبل طلوع آفتاب به معبد رسید؛ پیش از آن که ملکه سبا برای سجده در برابر خورشید به معبد برسد و در برابر دریچه شرقی معبد قرار بگیرد. علت اینکه هدهد علیه الصلاة و السلام زود به آن مکان آمد این بود که ملکه نامهای را که با خود آورده نبیند و فکر نکند هدهد مانند کبوتران دیگر نامهرسان است. بلکه هدهد پرندهای مؤمن بود و میخواست ملکه را وادار کند از عقلش استفاده کند، چون اگر با ملکه سخن میگفت و نصیحتش میکرد در برابر خورشید و ماه سجده نکند بلکه خالق آنها را عبادت نماید، ملکه زبانش را نمیفهمید. ببینید هدهد چگونه با تحقیر در مورد کافرانی که خداوند واحد قهار را عبادت نمیکنند، سخن میگوید. به انتقاد هدهد که در آیات محکم قرآن عظیم آمده است فکر کنید. او میگوید:
{إِنِّي وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ ﴿۲۳﴾ وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّـهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ ﴿۲۴﴾ أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّـهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ ﴿۲۵﴾ اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ۩ ﴿۲۶﴾ قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿۲۷﴾ اذْهَب بِّكِتَابِي هَـٰذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ ﴿۲۸﴾} صدق الله العظيم [النمل].
برای همین هدهد پرنده درحالیکه خشمگین بود، به هنگام سپیدهدم و وقت بلند شدن سرو صدای گنجشکها و قبل از این که ملکه برای سجده در برابر آفتاب [بعد از طلوع آن-] در معبد حاضر شود؛ به معبد رفت. ملکه دید هدهد در معبد در انتظار اوست و در دریچهای گرد، ایستاد که خورشید، آن روز به صورت کامل در برابر آن طلوع میکرد. نامه را هم از منقار به زمین گذاشت و با انگشت پایش آن را در مشت گرفت و چون دریچههای معبد بلند بود؛ کسی نمیتوانست نامه را زیر پایش ببیند. ملکه سبا خواست در برابر دریچهای که خورشید به صورت کامل در برابر آن طلوع میکرد، سجده کند؛ ولی دید هدهد در آن دریچه ایستاده است. با دستش او را راند تا پرواز کند، اما پرنده از او نترسید و مانند کوه استوار ماند و ملکه از کار این پرنده که از او نترسید، دهشت کرد. پس از جلوی آن دریچهای که هدهد در آن نشسته و بین ملکه و خورشید قرار گرفته بود، کنار رفت و خواست دربرابر دریچه کناریِ هدهد سجده کند. اما هدهد جایش را عوض کرد و جلوی آن دریچه رفت و بین ملکه و خورشید قرار گرفت. ملکه از این کار او هم دهشت کرد. خواست برود و جلوی دریچه بعدی سجده کند، با این که این دریچه کمی مایل بود ولی ملکه میتوانست خورشید را ببیند. اما هدهد باز بین او و سجده در برابر خورشید حایل شد. ملکه دیگر بسیار دهشت کرد که چرا این پرنده مانع آن میشود که او در برابر خورشید سجده کند؟ درنگ نموده و فکر کرد: «این پرنده نباید این کارها را بکند و بین من و سجده خورشید حایل گردد؛ مگر این که من و قومم را در گمراهی آشکار ببیند». ملکه دید که او و مردمش کورکورانه از گذشتگان خود پیروی کردهاند؛ بدون این که عقل و منطق خود را به کار گیرند [تا دریابند] خالق خورشید و ماه، آفریننده آنان هم هست و دانست این خداوند است که سزاوار عبادت است و پاک و منزه، او بالاتر از شرکایی است که برای او قایل میشوند.
تا این که هدهدِ پرنده دید، به خاطر خشوع در برابر وحدانیت پروردگارش؛ اشک از چشمان ملکه جاری و بر چهرهاش سرازیر شده؛ آن گاه نامه نبی الله سلیمان را به سوی او افکند. با این که نامه مختصر بود، ولی آن زن یقین پیدا کرد، چون به خاطر استفاده از عقل و انابه به پروردگار برای هدایت قلبش؛ نور حق را دید و نسبت به آن بصیرت یافت. اما فکر کرد اگر به مردمش بگوید تسلیم پروردگار عالمیان شده است و از عبادت خورشید دوری میکند؛ این مانند صاعقهای خواهد بود و حتماً بر علیه او شورش میکنند. پس بر طبق عادتش؛ مجلس شورا را احضار کرد و دید با قدرت تمام آماده جنگ با سلیمان و لشکرش هستند. پس به آنها گفت: «وقتی پادشاهان وارد سرزمینی میشوند؛ آن را خراب کرده و فساد به پا میکنند و اهالی با عزت آن را به ذلت میکشند؛ انسان نباید به قدرت خود مغرور شود، ممکن است قدرت دشمن را نداند و شاید توسط دشمن شکست داده شود. فرض کنیم ریسک کرده و با ملک سلیمان درگیر نبرد سنگینی شویم؛ ممکن است شکستمان دهد و بزرگان کشور سباء را ذلیل کند و قربانیان آن من و شما اعضای مجلس شورای پادشاهی خواهیم بود». چون آنها گفتند: «فرمان با توست؛ ما منتظر امر تو هستیم» . پس ادامه داد: «فرض کنیم ما به جنگ رفتیم و بر ملک سلیمان پیروز شدیم؛ ولی در این جنگ سپاهیان و ارواح زیادی که به ما وفادارند را از دست میدهیم. فکر کنم هدیهای بسیار گرانبها برای آنها بفرستیم، قافلهای حامل هزاران کیلو شمشهای طلا که برپشت قافلهها سوار شده است و منتظر بمانیم تا فرستادگان ما برگردند. به این شرط که همین الآن توافق کنیم که اگر این هدیه بسیار گرانبها را قبول نکرد؛ میفهمیم او واقعاً نبی پروردگار عالمیان است و اگر قبول کرد میفهمیم یکی از پادشاهان طماع است که به دنبال ملک و مال میگردد. در این صورت با او دوست میشویم و بر ضد دشمنانمان مانند یدی واحده عمل میکنیم و با او هم پیمان میگردیم. دادن این مال، به نفع من و شماست، چون اگر جنگ با سلیمان درگیرد؛ خسارت و کشته خواهیم داد وممکن است در مقایسه با این هدیه گرانبها؛ بیشتر خسارت ببینیم. اما شرط مهم ما این است که اگر او این هدیه را نپذیرد؛ میفهمیم به حق نبی است و با کوهی از طلا هم نمیتوانیم او را به فتنه بیندازیم».
بعد از این که بر سر این موضوع با مردمش به توافق رسید؛ قافلهای از شتران بسیار مهیا کردند که حامل شمشهای طلا بود که اگر جمع میشد به هزار کیلو میرسید! قافلهی هدایا بهسوی سلیمان حرکت کرد تا این که رییس قافله و سربازان محافظ آن به حضور سلیمان رسیدند. رییس قافله، سلیمان را مورد خطاب قرار داد و از هدیهی بزرگ ملکه سبا باخبرش کرد. سلیمان پاسخی داد که جز ملکه سبا کسی از مردمش انتظار شنیدن آن را نداشت. نبی الله سلیمان گفت:
{فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِّمَّا آتَاكُم بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ ﴿۳۶﴾} صدق الله العظيم [النمل]
تا اینکه قافله با هدایا برگشت و ملکه سبا به آنها گفت که آن پرنده چه کاری کرده و اینکه او قبل از فرستادن هدیه؛ ایمان آورده است. اما برای آن که قلبش مطمئن شود، آن شرط را بین خودم و شما کردم که اگر هدایای گرانبها را نپذیرد؛ برایمان روشن میشود مانند دیگر پادشاهان در طلب مال و قدرت نیست؛ بلکه نبی خداوند رحمن است. سپس همگی آنها ایمان آوردند و در برابر خداوند و پروردگار عالمیان تسلیم شدند و پرندهای که عامل هدایت آنها و روگرداندنشان از عبادت خورشید شده بود، شاهد ایمان آوردن آنها بود. سپس ملکه تصمیم گرفت به دیدن نبی الله سلیمان رفته و با او بیعت کند. هدهد پرنده به سوی سرزمین شام رفت تا این خبر خوش را به نبی الله سلیمان بدهد که ملکه سبا و قومش به پروردگار عالمیان ایمان آورده و به سوی او در حرکتند. برای همین نبی الله سلیمان جلسه فوری تشکیل داد و گفت:
{قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿۳۸﴾} صدق الله العظيم.
چون هدهد پرنده علیه الصلاة و السلام به نبی الله سلیمان علیه الصلاة و السلام خبر داده بود که ملکه سبا و تمام مردمش تسلیم شده و اسلام آوردهاند و هم چنین هدهد خبر داده بود که ملکه قبل از فرستادن هدایا تسلیم [خداوند] شده است.
ای جماعت یمنیهای امروز! آیا تعقل نمیکنید؟ چرا از خلیفه خدا و عبدش امام مهدی ناصر محمد یمانی که از نزد خدا آمده و شما را به سوی حق دعوت میکند؛ رومیگردانید؟ به دعوت به حکمیت براساس کتاب خداوند پاسخ دهید؛ ای جماعت أحزاب! این قرآن عظیم است اگر به آن ایمان دارید... اگر یک کلمه از من شنیدید که در کتاب خدا قرآن عظیم پیدا نشد؛ از من نپذیرید. وحی جدیدی که در کار نیست؛ بلکه ما با بیان حق قرآن مجید برایتان حجت میآوریم تا شما را به راه خداوند عزیز و حمید هدایت کنیم. از خدا بترسید و پیرو من شوید؛ شما و همسایگانتان و تمام مردم جهان.. که اگر چنین نکنید من مهدی منتظر تمام احزاب مختلف را به چالش میکشم تا بدانند قضیه یمن راه حل دیگری ندارد؛ مگر این که امام مهدی ناصر محمد یمانی در دعوای میان شما حکمیت کند و هیچ کس به خاطر قضاوت او در سینهاش احساس ناراحتی نکند و همه تسلیم حکم او شوید.... خدایا شاهد باش که ابلاغ کردم...
ای جماعت انصار پیشگام برگزیده در «عصر گفتگو قبل از ظهور» ! این بیان مرا تبلیغ کنید، شاید پند و تذکری باشد و شاید مسلمانان این امت در میان عالمیان؛ شاکر شوند، چرا که خداوند از روی فضل بسیار بزرگ خود، مقدر کرد تا امام مهدی در این دوران برانگیخته شود و تمام امتهای این دوران شکرگزار خدا شوند و اگر روگردانند؛ به آنها بشارت عذابی بسیار سنگین را میدهم. خداوند در یک شب خلیفه خود را بر تمام امتها سیطره خواهد داد تا هرکس که قرار است هلاک شود بعد از دیدن بینه هلاک شود و هرکس زنده میماند با دیدن بینه زنده بماند و حکم با خداوند اسرع الحاسبین است...
زعیم علی عبدالله صالح! مگر این تو نبودی که سال ۲۰۱۱ قرآن را روی دست گرفتی و احزاب را به حکمیت بر اساس کتاب خدا قرآن عظیم دعوت کردی؟ چرا امروز آنها را به حکمیت بر اساس کتاب خدا قرآن عظیم دعوت نمیکنی؟ روزگار مردم یمن به نهایت خرابی رسیده است از خرابکاری احزاب در داخل یمن و نابودی کشور توسط کشورهای همسایه! چقدر انسانها کشته شدند؛ چقدر کودکان یتیم شدهاند؛ چقدر زنان بیوه شدهاند. چقدر از چشمهای زنان و کودکان اشک ریخته است! آیا از خدا نمیترسید؟ از خدا بترسید و اطاعت کنید؛ شاید مورد رحمت قرار گیرید.
عالی جناب ملک سلمان و محمدبنسلمان و آل نهیان وآل مکتوم و دیگرانی که با آنها هستند! از خداوند رحمن بترسید و به دعوت به حکمیت بر اساس قرآن پاسخ دهید.
ای کسانی که از سال ۲۰۱۱[بر اساس حساب شما] انقلابات عربی خراب را به راه انداختهاید! آیا وضع کشورها ازقبل بهتر شده، یا بدتر و بدتر از بد شده است و بدتر هم خواهد شد مگر در برابر حق تسلیم شوید و در غیر این صورت خداوند واحد قهار؛ در یک شب مهدی منتظر ناصر محمد یمانی را بر همگان چیره خواهد کرد. بدانید نمیتوانید خداوندی که خلیفه خود را برگزیده و مهدی منتظر ناصر محمد یمانی را از میان مردم انتخاب کرده، عاجز کنید؛ یا فکر میکنید شما به جای خدا خلیفهی او را برمیگزینید؟ متذکر فرموده خداوند تعالی در آیات محکم ذکر شوید. خداوند تعالی میفرماید:
{وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ ۗ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ ۚ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿۶۸﴾ وَرَبُّكَ يَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ ﴿۶۹﴾ وَهُوَ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَىٰ وَالْآخِرَةِ ۖ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿۷۰﴾} صدق الله العظيم [القصص]
ای جماعت احزابی که تلاش میکنید امام ناصر محمد یمانی را بخرید! شما فهمیدهاید با کوهی بزرگ از طلا هم نمیتوانید امام مهدی ناصر محمد یمانی را به فتنه بیندازید. من هرگز به هیچ یک از احزاب شما نپیوسته و ملحق نمیشوم و به هیچ وجه و هرگز در ریختن خون مسلمانان مشارکت نمیکنم. بلکه امام مهدی ناصر محمد یمانی خلیفه خدا در زمین است تا در سراسر عالم صلح برپا کند وعدالت میان مسلمانان و کافران برقرار نماید. در قبول دین اکراه و اجباری در کار نیست، ولی باید برای پایان دادن ظلم انسان به برادر انسانش؛ در برابر احکام خدا تسلیم باشید. اما درمورد ایمان به خداوند رحمن؛ هرکس میخواهد ایمان بیاورد و هرکس میخواهد کافر شود. کار ما این است که حق آمده ازنزد پروردگارتان را به شما ابلاغ کنیم و حساب شما با خداوند است. خداوند بهشت را برای شکرگزاران و آتش را برای کافران قرار داده است. از خداوندی بترسید که در پیشگاه او جمع خواهید شد، ای امتهای جن و انس و از هر جنسی!... و فرموده خداوند تعالی را به یاد داشته باشید:
{وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ ۚ قُلْ إِنَّ اللَّـهَ قَادِرٌ عَلَىٰ أَن يُنَزِّلَ آيَةً وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۳۷﴾ وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُم ۚ مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ ۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ ﴿۳۸﴾ وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا صُمٌّ وَبُكْمٌ فِي الظُّلُمَاتِ ۗ مَن يَشَإِ اللَّـهُ يُضْلِلْـهُ وَمَن يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿۳۹﴾ قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّـهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ اللَّـهِ تَدْعُونَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿۴۰﴾ بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِن شَاءَ وَتَنسَوْنَ مَا تُشْرِكُونَ ﴿۴۱﴾ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَىٰ أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ ﴿۴۲﴾ فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَـٰكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۴۳﴾ فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّىٰ إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ ﴿۴۴﴾ } صدق الله العظيم [الأنعام].
و خداوند تعالی میفرماید:
{حم ﴿۱﴾ وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ ﴿۲﴾ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ ۚ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ ﴿۳﴾ فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ ﴿۴﴾ أَمْرًا مِّنْ عِندِنَا ۚ إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ ﴿۵﴾ رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۶﴾ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا ۖ إِن كُنتُم مُّوقِنِينَ ﴿۷﴾ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ ۖ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿۸﴾ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ ﴿۹﴾ فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَاءُ بِدُخَانٍ مُّبِينٍ ﴿۱۰﴾ يَغْشَى النَّاسَ ۖ هَـٰذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۱۱﴾ رَّبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ ﴿۱۲﴾ أَنَّىٰ لَهُمُ الذِّكْرَىٰ وَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مُّبِينٌ ﴿۱۳﴾ ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَّجْنُونٌ ﴿۱۴﴾ إِنَّا كَاشِفُو الْعَذَابِ قَلِيلًا ۚ إِنَّكُمْ عَائِدُونَ ﴿۱۵﴾ يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرَىٰ إِنَّا مُنتَقِمُونَ ﴿۱۶﴾ } صدق الله العظيم [الدخان].
[موعد نزول ] عذاب خدا از بالای سر و زیرپایتان نزدیک شده است؛ چه کسی جز خداوند ارحم الراحمین قادر به بازگرداندن و رفع کردن آن است؟ آیا از مکر خداوند واحد قهار خود را در امان میدانید؟ ای مردمانی که نسبت به دعوت برای پیروی از ذکر [قرآن عظیم] کافرید! کتابی که رساله خداوند برای تمام بشریت است. شاید یکی از کافران بخواهد بگوید: «ناصر محمد! کشورهای مسلمان با این که به قرآن عظیم ایمان دارند به دعوت برای حکمیت براساس قرآن پاسخ نمیدهند؛ پس چرا کسانی که به قرآن کافرند را ملامت میکنی؟» امام مهدی ناصر محمد یمانی در پاسخ به همهی پرسشگران میگوید: ای مردم! از ذکر [قرآن] تنها خط آن باقی است و از اسلام تنها نامش؛ پس بین شما و دولتهای مسلمان و رهبران آن که از حکمیت بر اساس قرآن عظیم سرباز میزنند؛ فرقی وجود ندارد. آنها هم مثل شما هستند؛ قومی مجرم...مگرکسی که توبه کرده و با انابه به درگاه پروردگارش رو کند و دعوت به حکمیت براساس کتاب را استجابت نماید که او از خردمندان است و از بهترین موجودات. و اما بدترین موجودات کسانی هستند که از دعوت به حکمیت براساس کتاب خدا قرآن عظیم رومیگردانند. ای جماعت مسلمانان و کافران که از اعتصام به حبل الهی قرآن عظیم [عروة الوثقای بدون گسست] روگردانید! از عذاب شدید خدا به کجا میگریزید؟ اما کسانی که به چیزی جز قرآن تمسک جویند؛ مانند کسانی هستند که به تاری از لانه عنکبوت آویخته باشند و خانه عنکبوت سستترین خانههاست اگر که بدانند...
ای عالَم! آن چه که امام مهدی ناصر محمد یمانی مینویسد، تنها رئوس برخی از مطالب و دانش علمی اوست. من شما را فریب نمی دهم [و در شما توهم ایجاد نمیکنم] که [گمان کنید] به اذن خدا از شما داناترم؛ بلکه با برهان علمی ملجم از قرآن عظیم محفوظ از تحریف، شما را به چالش میکشم؛ کتابی که ذکر شما و پدران گذشته شما در آن است و خبر شما و کسانی که قبل از شما بودند و بعد از شما خواهند بود در آن آمده است. برای همین ما حوادثی را برایتان تشریح میکنیم که هنوز رخ ندادهاند و این به خاطر آگاهی ما از سنت الهی درمورد کسانی است که در هر زمان و مکانی از دعوت حق پروردگارشان روگرداندهاند. در سنت خدا تبدیلی نیست و این سنتها درمورد اقوام پیشین جاری شده است. وسلامٌ على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين..
عبد الله وخليفته المنتظَر المهديّ المنتظَر ناصر محمد اليماني
======== اقتباس =========
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.xyz/showthread.php?p=240697
Admin
20-04-2023, 07:36 AM
-3-
بسم الله الرحمن الرحيم
======== اقتباس =========
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.xyz/showthread.php?p=259055
Admin
20-04-2023, 07:50 AM
-4-
الإمام المهديّ ناصر محمد اليمانيّ
18 - رمضان - 1444 هـ
09 - 04 - 2023 مـ
۲۰-فروردین-۱۴۰۲ه.ش.
12:35 بعد از ظهر
(بحسب التقويم الرسمي لأم القرى)
[لمتابعة رابط المشاركة الأصلية للبيان]
https://nasser-alyamani.org/showthread.php?p=412543 (https://nasser-alyamani.org/showthread.php?p=412543)
_________
پیگیری موضوع ادامه دارد، داستانهای جذاب و دوستداشتنی بیشتر برای شما و اندرزی برای اهل ذکر...
سلام خدا و رحمت و برکات او بر شما باد، تنها توضیحی مختصر برای روشن شدن مطلب در پاسخ به یک پرسشگر...
همانا که باد، به فرمان نبیّ الله سلیمان [به آرامی] به جایی که او بخواهد میوزد، یعنی هر جا که نبیّ الله سلیمان اراده کند بوزد، از فرمان او اطاعت میکند [حیث اصاب] و این جواب مختصر سؤال است.
و اما اسلام ملکهی سبا: «همانا که این خداوند است که شایسته و سزاوار عبادت است» . چون او با عقیده و باور پدرانش و قومش، قانع نشدهبود و نمیدانست آیا آنها بر حق هستند یا عقایدشان غلط و باطل است و علمی نداشت تا از آن پیروی کند، فقط اینکه عقل او [ملکهی سبا] به وی میگفت: آنکه ملکوت آسمانها و زمین و خورشید و ماه را آفریدهاست، مستحق و سزاوار عبادت است. ولی هنوز به یقین قطعی نرسیدهبود. خداوند از آنچه که در نفس او میگذشت آگاه بود. پس اراده فرمود تا او را از کسانی قرار دهد که هدایت شده و به یقین میرسند. پس به وزیر نبیّ الله سلیمان در امور پرندگان، هدهد پرنده، وحی نمود تا به سبا برود و پادشاهی بزرگ سبا را کشف کرده و ببیند ملکه و قومش چه چیزی را عبادت میکنند. سفر هدهد برای رسیدن به پادشاهی سبا چند روزی طول کشید و برای اکتشاف، دوری زد و دید آن زن از همهچیز برخوردار است، از قوای نظامی و اسبهای مجهز و انبوهی از شمشهای طلا و قصرهای فاخر و ارتشی آموزشدیده و مجرب در فنون رزمی. هدهد شاهدِ آموزشهای نظامی آنها و چگونگی پرش از روی موانع با اسب و تمرینات رستههای آموزش دیدهی سربازانی بود که به خوبی با فنون جنگی آشنا بودند و دریافت که قدرت زیادی دارند و علاوه بر قدرتشان، چنانکه خود را توصیف کردند، مردانی توانا و جنگاورانی سرسخت هستند.
سپس رفت تا ببیند قوم آن زن چه چیزی را عبادت میکنند و دریافت آنان بهجای خداوند، خورشید را میپرستند. سپس وارد قصر شاهی شد تا ببیند ملکه در محرابش چه چیزی را عبادت میکند، محراب ملکه دایرهوار بود و پنجرههای گرد و بلندی داشت و مشاهده کرد او بهجای خداوند، خورشید را میپرستد. اینجا بود که هدهد به شدت خشمگین شد و عقل او و قومش را تحقیر کرد. خطاب به ملکه صداهایی را در میآورد ولی ملکه معنای آن را نمیفهمید. هر بار که میخواست از محرابش به خورشید بنگرد تا گردنش را به حالت سجود فقط به جلو خم کند، یعنی با نیت عبادت خورشید در برابر آن سجده کند، هدهد عصبانی و خشمگین از آنچه که [ملکه] بهجای خداوند عبادت میکرد،در پنجره گردی که کمی بالاتر از اندازه قد ملکه بود، قرار میگرفت تا جلوی صورت ملکه را بگیرد و مانع آن شود که در برابر خورشید سجده کند و پشت سر هم صدا درمیآورد. هر بار که ملکه به سمت پنجره دیگری میرفت [ولو اینکه پنجره مایل بود و دید کمی نسبت به خورشید داشت] تا در برابر خورشید سجده کند، [هدهد] فوری به سمت همان پنجره رفته و صداهایی درمیآورد. پس ملکه خواست او را با تکان دادن دستش بترساند ولی نترسید و اهمیتی نداد و هیچ از جایش تکان نخورد. سپس به سمت پنجره دیگر رفت و باز هدهد همان حرکات را انجام داد و همان صداها را درآورد. پس ملکه دانست که این پرنده خشمگین است و او و قومش را در گمراهی آشکار میبیند. خواست از رفتارهای هدهد مطمئن شود پس از معبدش خارج شد و هدهد پرواز کرد و در بالای معبد فرود آمد و در سکوت به او نگاه کرد و ملکه نیز در سکوت به او نگریست. سپس برگشت تا در برابر خورشید سجده کند و ببیند آیا هدهد به پنجره برمیگردد تا مانع او شود؟ به محض اینکه وارد معبد شد، هدهد برگشت و بین او و خورشید قرار گرفت و پشت سرهم صداهایی درمیآورد. ملکه نمیتوانست معنای آن صداها و منظور او را بفهمد اما دریافت این پرنده از آنچه که او بهناحق میپرستد، به شدت عصبانی و خشمگین است. اما به هیچوجه نمیفهمید پرنده چه میگوید و از خلال حرکاتش دریافت. پس قبل از اینکه در برابر خورشید سجده کند، از معبد خارج شد و به سمت قصرش رفت. پس هدهد نیز خارج شد و به دلیل اینکه ملکه در برابر خورشید سجده نکرده بود [درحالیکه با بالهای صاف در آسمان پرواز میکرد] پروردگارش را تسبیح میگفت تا شاید ملکه متوجه قصدش شود. سپس به ملکه نزدیک شد تا رضایت و سعادت خود را نسبت به او ابراز کند و در نزدیکی و جلوی صورتش پرواز کرد و گردنش را به نشانه تحیت و سلام حرکت داد. حرکات این پرنده ملکه را به دهشت انداخت و آرزو میکرد کاش زبان او را میدانست تا بفهمد چه میخواهد.
سپس هدهد به سمت سرزمینهای شام و بهسوی نبیّ الله سلیمان حرکت کرد تا گزارشی جامع و کامل در مورد پادشاهی بزرگ سبا به او بدهد. پس در مجلس مشورتی سلیمان حاضر شد و نبیّ الله سلیمان به او گفت: «بدون اجازهی من غیبت کردی، کجا بودی؟» و هدهد پاسخ داد:
{فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ ﴿٢٢﴾} صدق الله العظیم [سورة النمل].
نبیّ الله سلیمان گفت: «بگو چه داری» و هدهد گفت:
{إِنِّي وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ ﴿٢٣﴾ وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ ﴿٢٤﴾ أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ ﴿٢٥﴾ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ۩ ﴿٢٦﴾} صدق الله العظیم [سورة النمل].
نبیّ الله سلیمان گفت:
{ قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿٢٧﴾ اذْهَب بِّكِتَابِي هَٰذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ ﴿٢٨﴾} صدق الله العظيم [سورة النمل].
سپس درحالیکه نامهی نبیّ الله سلیمان را به همراه داشت، مجدد سفر کرد و زمانی که ملکه برای پرستش خورشید به معبدش رفت او را تحت نظر گرفت و شروع به حرکاتی کرد که در سفر اول انجام دادهبود. پس جلوی صورتش قرار گرفت تا مانع شود خورشید را عبادت کند و همان کاری را با ملکه کرد که در سفر اولش کردهبود. هر بار که ملکه میخواست در برابر خورشید سجده کند، در پنجرهای که کمی بالاتر از قد ملکه بود، قرار میگرفت تا بین او و خورشید حائل شود و برای همین ملکه ندید که این بار نامهای به همراه دارد، بلکه اصرار داشت مانع از عبادت خورشید توسط ملکه شود.
اینجا بود که ملکه را مجبور کرد با استفاده از عقلش، به تفکر ادامه دهد، همانطور که نبیّ الله ابراهیم، بعد از درهمشکستن بتها، مردمش را وادار کرد از عقلشان استفاده کنند. از موضوع خارج نشویم، ملکه روی صندلی خود در معبد نشست و به حرکات پرنده فکر کرد و نزد خود گفت: «والله از نظر این پرنده، من و قوم من به دلیل پرستش خورشید در گمراهی آشکاریم». و آرزو میکرد کاش زبان پرنده را میدانست تا بفهمد از او میخواهد چه چیزی را عبادت کند. چون در نفس خود رنج میکشید و میدید قاعدتاً خداوند و پروردگار عالمیان، سزاوارترین معبود برای عبادت توسط بندگان است. هدهد دید او سرش را پایین انداخته و در سکوت فکر میکند، همانطور که قوم نبیّ الله ابراهیم، خاموش سرشان را به زیر انداخته بودند. پس از فرصت استفاده کرد و نامهی نبیّ الله سلیمان را برایش انداخت. پس به سرعت شروع به خواندن نامه کرد و دید اولین کلماتی که نوشته شدهاند این است: «بسم الله الرحمن الرحیم. این [پیامی] از نبیّ الله سلیمان است که در برابر من برتریجویی نکنید و درحالیکه تسلیم پروردگار عالمیان هستید، به نزد من بیایید و خداوندی را عبادت کنید که شریکی ندارد و با پرستش خورشید بهجای خدا، به خود ظلم نکنید». و بلافاصله، بهخاطر حقی که شناخته بود، چشمانش پر از اشک شد چون قبل از اینکه نامهی نبیّ الله سلیمان به دستش برسد، عقلش [به این حقیقت] اقرار داشت. همانا که خداوند میخواست قلبش از آنچه که عقل بالغ [و هدایتشدهاش] به آن رسیده بود، مطمئن سازد. پس گفت:
«شهادت میدهم خدایی جز خداوند یکتا وجود ندارد و همراه سلیمان در برابر خداوند و پروردگار عالمیان، تسلیم هستم».
او قبل از اینکه نبیّ الله سلیمان را ببیند، یقین آورد و دانست که خداوند، پروردگار اوست. پس خداوند، در تصدیق وعدهی خود در آیات محکم کتابش، نور بصیرت را در وجودش روشن ساخت [تا حق و باطل را از هم تشخیص دهد] :
{وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ ﴿٦٩﴾} صدق الله العظيم [سورة العنكبوت].
اما مشکل بزرگی باقی بود، چگونه مردمش را هدایت کند و از شرّشان در امان بماند؟ پس تسلیم شدنش در برابر پروردگار عالمیان را پنهان کرد و اشراف و بزرگان قومش در مجلس شورا را احضار نمود چون با خِرَدی که داشت، از روش انبیا «وشاورهم في الأمر» استفاده کرده و در امور با آنان مشورت مینمود:
{قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ ﴿٢٩﴾ إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ﴿٣٠﴾ أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿٣١﴾ قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّىٰ تَشْهَدُونِ ﴿٣٢﴾ قَالُوا نَحْنُ أُولُو قُوَّةٍ وَأُولُو بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ ﴿٣٣﴾ قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً ۖ وَكَذَٰلِكَ يَفْعَلُونَ ﴿٣٤﴾ وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِم بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ ﴿٣٥﴾} صدق الله العظیم [سورة النمل].
گفتند: «هدیه چیست؟». به آنان خبر داد تصمیم گرفتهاست نبیّ الله را با چندین تن شمش طلا امتحان کند و گفت: «اگر از پادشاهان [معمولی] زمین باشد، آن را قبول خواهد کرد و ما با او رابطه دوستی برقرار کرده و همپیمان میشویم تا بهجای جنگ و خونریزی، بر قدرتمان بیفزاییم و هم ما از شرّ او در امان باشیم و هم او از شرّ ما در امان باشد. اما اگر نبیّ برگزیدهی پروردگار عالمیان باشد، به هیچوجه با کوهی از طلا هم قادر نخواهیم بود، مبداء دعوت او را بخریم». اشراف قومش در مجلس شورا گفتند: «چنین باشد» و ملکه گفت: «پس از الآن توافق میکنیم اگر هدیه را به ما برگرداند، همراه سلیمان تسلیم خداوند و پروردگار عالمیان خواهیم شد، آیا نمیبینید این هدیه چقدر وسوسهانگیز و فریبنده است؟». گفتند: «حتماً قبول خواهد کرد و از شرّ او در امان میمانیم و با او همپیمان میشویم. با تصمیم و نظر تو موافق هستیم». ملکه پافشاری و اصرار کرد که اگر هدیه را نپذیرفت، تسلیم پروردگار عالمیان میشویم و گفتند: « بلکه قبول خواهد کرد». پس ملکه گفت: «پس از الآن توافق کردیم». گفتند: «چنین باشد. ما همراه تو منتظر بازگشت فرستادگان [و نتیجه کار] میشویم».
فرستادگان با هدایای تاریخی، با قافلهای از شترها با بار شمشهای طلا بهسوی نبیّ الله سلیمان حرکت کردند. تا اینکه قافلهسالار هدیه طلا را به پیشگاه نبیّ الله برد و خداوند تعالی میفرماید:
{فلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِّمَّا آتَاكُم بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ ﴿٣٦﴾ ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿٣٧﴾} صدق الله العظيم [سورة النمل].
چون بر طرف کردن ظلم انسان از سر برادر انسانش امری اجباری است ولی در دین اجبار و اکراه نیست. پس آنها را با هدایایشان به ملکهشان بازگرداند. پس ملکه به توافق قبلی با قومش عمل کرد که در صورت بازگردانده شدن هدایایشان همراه سلیمان تسلیم خداوند و پروردگار عالمیان گردند.
ملکه با گذاشتن این شرط، در برابر آنها حجت اقامه کرد، پس آنان با ملکه، با سلیمان همراهی کرده و تسلیم خداوند و پروردگار عالمیان گردیدند. هدهد پرنده از شنیدن تسلیم آنها در برابر خداوند و پروردگار عالمیان بسیار شادمان و مسرور شد و حرکت کرد تا به نبیّ الله سلیمان بشارت بدهد. چندین روز پرواز کرد و به سختی فرصتی برای استراحت به خود میداد مگر مدت کوتاهی برای خوردن میوهها. پس به نبیّ الله سلیمان رسید و به او خبر داد آنها همراه ملکهشان تسلیم خداوند و پروردگار عالمیان شدهاند. پس نبیّ الله سلیمان مجلس شورای خود را که متشکل از جن و انس بود، تشکیل داد:
{قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿٣٨﴾ قَالَ عِفْرِيتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ ۖ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ ﴿٣٩﴾ قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ ۚ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ ۖ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ﴿٤٠﴾ قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ﴿٤١﴾} صدق الله العظیم[سورة النمل].*
و خواست ایمان او را بیازماید: آیا [ملکه] معجزهی آوردن تخت پادشاهیاش را باور میکند؛ تختی که آن را در قصرِ تحتِ حفاظت مجلس شورا با دربهای غفل پشت سر نهاده بود؟ یا به فتنه افتاده و سلیمان را متهم میکند که ساحر است و دیدن عرش، سحر تخیلی است [و واقعیت ندارد] و از کسانی است که هدایت نمیشوند و قادر به تشخیص سحر از معجزه نیستند. و برای اینکه جرأت کند به عرش خود نزدیک شده و با دستش آن را لمس کند، سلیمان امتحانش را آسانتر کرد و گفت: «عرشش را برایش ناشناس کنید تا ببینیم هدایت شده و تصدیق میکند که با معجزهی پروردگار عالمیان به اینجا آورده شدهاست و از یقینکنندگان خواهد شد؟». خداوند تعالی میفرماید:
{فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَٰكَذَا عَرْشُكِ ۖ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ ۚ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ﴿٤٢﴾} صدق الله العظیم [سورة: النمل].
و سؤالی که مطرح میشود این است: چه نیازی بود سلیمان به دانش او اقرار کند و چنین جواب بزرگی بدهد چون ملکه تنها سخنی که گفت این بود: «انگار خودش است». و جواب سؤال[همانطور که در بیانی قدیمی تشریح کردیم]** این است که او با گوشه چشم به نبیّ الله سلیمان اشاره کرد و فهماند که میداند این تخت پادشاهی خودش است. وقتی به تخت نزدیک شد آن را دید و مشاهده نمود که نگین الماسی که نامش بر آن نقش بسته بود، از تخت برداشته شدهاست و جای حکاکی را که محل قرار گرفتن الماس بود، دید [در حقیقت نگین حاوی نامش برداشته شدهبود]. پس دریافت این تخت پادشاهی خودش است که با معجزهی الهی به آنجا آورده شده تا برهان بیشتری باشد برای آنچه که بهسوی آن دعوت شدهبود. پس دور تخت پادشاهی خود چرخید و به محل نگینها دست زد تا مطمئن شود محل نگینهایی است که نامش بر آن حک شدهبود، پس پشت به هیأتی که قومش بودند ایستاد و رویش به سمت سلیمان بود و درحالیکه با چشمش به سلیمان اشاره میکرد، گفت: «انگار خودش است». در حقیقت خواست با چشمک زدن به نبیّ الله سلیمان به او بفهماند میداند این تخت اوست و نمیخواهد [صریح] اقرار کند چون میترسد قومش به فتنه افتاده و گمان کنند سلیمان ساحر است و عرش واقعی آنجا نیست و آنچه میبینند، تخیلی است. پس نبیّ الله دریافت مقصود چشمک زدنش حین گفتن «انگار خودش است» چیست و مقصود ملکه را فهمید. پس نزد خود برای آن زن، در مورد «دانش شناخت خداوند حق» شهادت داد و برای همین نبیّ الله سلیمان با اقرار به علم [و شناخت] آن زن نسبت به خداوند، نزد خود چنین شهادتی داد. خداوند تعالی میفرماید:
{فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَٰكَذَا عَرْشُكِ ۖ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ ۚ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ﴿٤٢﴾} صدق الله العظيم [سورة النمل].
و خداوند تعالی میفرماید:
{أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَىٰ ۚ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿١٩﴾} صدق الله العظيم [سورة الرعد].
میخواستیم تنها جوابی کوتاه برای روشن شدن موضوع بیاوریم ولی تبدیل به یک بیان مفصل شد و بازگشت امور بهسوی خداوند است.
فعلاً این بیان را بگذارید همینجا باشد و به پیگیری نظرات ادامه میدهیم موضوع ادامه داشته باشد... این گفتوگویی مختصر و دوستانه با انصار پیشگام برگزیدهی عزیزم و پژوهشگران خردمند است.
و بدانید من داستانهای قرآنی را از پیش خودم برایتان روایت نمیکنم، بلکه برداشت علمی همراه با برهان از قرآن عظیم است، بیان حق قرآن عظیم، نشانهی احاطه وفزونی علمی [است که از جانب خداوند به من عطا گردیده] و برهان خلافت بر ملکوت جهان است.
و میگویم: «خدایا، آنها در برابر من برتریجویی کرده و خلیفهی منتخب تو را نپذیرفتند، پاک و منزهی تو. در حکم تو هیچ احدی شریک نیست. خداوندا با نشانههای کووید شدید از نزدت، گردن روگردانان را خاضع گردان. خدایا جنگ کیهانی و کرونایی خود را تشدید فرما. خداوندا بندگانت را که با شناخت حق، پیرو آن میشوند هدایت نما؛ مگر نه اینکه خداوند، از [حال] شاکران آگاهتر است؟»
وسَلامٌ على المُرسَلين؛ والحَمدُ لله رَبّ العالَمين..
خليفة الله على مَلَكوت العالَمين؛ الإمام المهديّ ناصِر مُحَمَّد اليمانيّ.
--------------------
*بیان آیات سوره نمل:{ قَالَ عِفْرِيتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ ۖ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ ﴿٣٩﴾ قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ...} اینکه چه کسی تخت ملکه سبا را نزد نبی الله سلیمان آورد:
https://nasser-alyamani.org/showthread.php?p=182791 (https://nasser-alyamani.org/showthread.php?p=182791)
** بیان مورد اشاره در مورد ملکه سبا:
https://nasser-alyamani.org/showthread.php?p=240779
(https://nasser-alyamani.org/showthread.php?p=240779)
======== اقتباس =========
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.xyz/showthread.php?p=413363
(https://nasser-alyamani.org/showthread.php?p=240779)
Admin
20-04-2023, 11:31 AM
- 5 -
الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني
28 - رمضان - 1444 هـ
19 - 04 - 2023 مـ
۳۰ – فروردین – ۱۴۰۲ ه.ش.
12:42 بعد از ظهر
(بحسب التقويم الرسمي لأمّ القرى)
[لمتابعة رابط المشاركة الأصلية للبيان]
https://nasser-alyamani.org/showthread.php?p=413630
____________
وتویِ تصمیم بایدن و اعلان قارعهی جهانیِ اُومیکرون XXL
بسم الله الرحمن الرحیم و صلوات و سلام خدا بر تمام انبیای الهی و خلفای برگزیده و تمام کسانی که تا فرا رسیدن «یوم الدین» با نیکی از آنان پیروی میکنند و اما بعد...
روزهای پایانیِ ماه مبارک رمضان بر تمام مسلمانان، کسانی که تسلیم پروردگار عالمیان هستند، مبارک باد.
خداوند تعالی میفرماید:
{فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِّمَّا آتَاكُم بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ ﴿٣٦﴾ ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿٣٧﴾ قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿٣٨﴾} صدق الله العظیم [سورة النمل].
این دو آیه، پیاپی و به دنبال هم هستند، چه چیزی باعث شد سیاقِ سخن سلیمان در دو آیه پیاپی که فاصله زمانی میان آنها چند روزی بیش نیست، تغییر کند؟! بهحق داستان را برایتان کامل خواهیم کرد تا روشن شود بعد از اینکه قافلهسالار آن قافله بزرگ هدایا با پاسخ نبیّ الله سلیمان [به کشورش] بازگشت، چه اتفاقی رخ داد، پاسخ سلیمان این بود:
{ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿٣٧﴾} صدق الله العظیم [سورة النمل].
زمانی که فرستاده، با پاسخ نبیّ الله سلیمان بهسوی مردمش بازگشت، قوم قدرتمند و مقتدر ملکه از پاسخ سلیمان بسیار خشمگین شدند و آن را نشانه تحقیر شدید و اهانت به خود دانستند، چراکه کشور و پادشاهی بزرگی داشتند و از ملتهای ضعیف و ناتوان نبودند.
حقیقت این بود که آنها برایش هدیه فرستادهبودند و حتی اگر هدیهی آنان را رد میکرد توقع داشتند با زبان خوش با ایشان سخن گفته و با حکمت و موعظه حسنه از آنان دعوت کند چون هنوز با دعوت او آشنایی نداشته و چیزی از آن نمیدانستند. از منظر ایشان [پاسخ] سلیمان به شدت تحریکآمیز بود و از جواب او بسیار خشمگین شدند چون فرستادگان آنها اقدام به تهدید و شاخ و شانه کشیدن نکردهبودند تا چنین پاسخی شدید و تهدیدآمیز، همراه با تحقیر و اهانت شدید به فرستادهای بدهد که حامل هدایای آنان برای او بود:
{ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿٣٧﴾} صدق الله العظیم [سورة النمل]،
قوم ملکه به شدت عصبانی شدند و گفتند: «هیهات، هیهات محال است که تن به ذلت دهیم، بلکه با تمام قدرت و توان بالایی که داریم، با سلیمان میجنگیم».
ولی ملکهی حکیم و بردبار گفت: «من خواهان عمل به توافقمان هستم. قرار بود در صورت برگردانده شدن هدایا، همراه سلیمان تسلیم خداوند و پروردگار عالمیان گردیم. اسلام آوردن ما برای سلیمان نیست که پاسخش باعث فتنه ما گردد، بلکه ما، همراه سلیمان، تسلیم خداوند و پروردگار عالمیان میشویم و این، برای خداوندی است که آفرینندهی ما و خالق خورشید و ماه است و او، برای عبادت سزاوارترین است. من پیش از این تسلیم خداوند یکتایی شدهام که شریکی ندارد و دلیل اسلام آوردن من، نبیّ الله سلیمان نبود. بلکه این پرنده قبل از اینکه حامل نامهی نبیّ الله سلیمان باشد، به سراغ من آمد و مانع از این میشد که خورشید را عبادت کنم و در پنجره معبد، میان من و خورشید قرار میگرفت و هر بار میخواستم او را بترسانم، از جایش تکان نمیخورد. پس پنجرهی دیگری را امتحان کردم تا در برابر خورشید سجده کنم، باز هم بین من و خورشید قرار گرفت و صداهایی از خودش درمیآورد تا شاید بفهمم من و قومم با عبادت خورشید بهجای خداوند و پروردگار عالمیان، آشکارا گمراه هستیم و قبل از اینکه با نامهی سلیمان به سراغم بیاید، او را رسولی از نزد پروردگار عالمیان به حساب آوردم.
به این پرنده متقیّ بنگرید. او در پنجرهی مجلس شورا در انتظار این است که چه پاسخی خواهید داد! و من، هدهد پرنده و شما را گواه میگیرم که شهادت میدهم خدایی جز خداوند یکتا نیست و همراه سلیمان، تسلیم خداوند و پروردگار عالمیان هستم». اشراف و بزرگان قوم، اعضای مجلس شورا تعجب کردند و دیدند هدهد پرنده با شنیدن اینکه ملکه در برابر همه اعلان کرد که تسلیم خداوند و پروردگار عالمیان است، از پنجره حرکت کرد و وقتی ملکه دید هدهد به سمت او میآید، کف دستش را دراز کرد و هدهد روی کف دست ملکه فرود آمد و به نشانه تحیت و سلام سر خود را در برابر او پایین آورد تا ملکه و قومش دریابند چقدر از اینکه ملکه در برابر قومش اسلام خود را علنی کردهاست، او را تحسین کرده و از این کار بسیار شادمان است. مردمش از حرکات این پرنده زیبا به شدت شگفتزده و شیفته آن شدند! ملکه گفت: «تسلیم خداوند و پروردگار عالمیان شوید. خواهید دید همان رفتاری را که با من کرد، با شما خواهد کرد تا شادمانی وسرورش را به شما نشان دهد».
زمانی که به دلیل حرکات هدهد، خشمشان از پاسخ سلیمان، فرونشست، پس برخاستند تا به توافق خود با ملکه [در صورت برگرداندهشدن هدایا]عمل کنند و گفتند: «ای ملکهی ما، از ما میخواهی چه بگوییم؟» ملکه فرمود، بگویید: «شهادت میدهیم لا اله الا الله وحده لا شریک له و همراه سلیمان تسلیم خداوند و پروردگار عالمیان هستیم و دین خود را تنها از خوف خداوند و برای او خالص گردانیده و از احدی جز خداوند، هراسی نداریم». قوم گفتند: «شهادت میدهیم لا اله الا الله وحده لا شریک له و همراه سلیمان در برابر خداوند و پروردگار جهانیان تسلیم هستیم و جز خداوند، از احدی هراس نداریم». اینجا بود که هدهد به پرواز درآمد و درحالیکه بالای سر آنها در هوا معلق بود، بالهای خود را گشوده و خداوند را ستایش میکرد، در داخل مجلس شورا، در فضای بالای سرشان دور میزد. سپس در برابر تکتک آنان فرود آمده و سرش را در برابر آنها پایین آورد تا به ایشان بفهماند به آنان سلام کرده و شادمانی و سرور عظیم خود را از تسلیم شدنشان در برابر خداوند و پروردگار عالمیان، به ایشان ابلاغ مینماید. آنها هدهد پرنده را گرفته و میبوسیدند و او هم گونه خود را بر گونه هر یک از آنها میگذاشت تا به خاطر تسلیم شدن در برابر پروردگار جهانیان محبت عظیم خود را به آنان ابراز نماید، گویی میخواهد به خاطر پاسخ نبیّ الله سلیمان، از آنان عذرخواهی کند!
بلکه انگار که زبان حالش این بود: «بمقصر من هستم [و به دل نگیرید]». پس خشمشان را زائل کرد و با خلوص قلبی، شهادتشان را تکرار کردند و با ورود ایمان به قلبهایشان، احساس خشوع کردند وشادمانی هدهد با دیدن خاشع شدن قلبهایشان در برابر خداوند یکتا، بیشتر شد و شروع کرد با بالهای گسترده و صاف در داخل مجلس شورا [در فضای بالایی مجلس] پرواز کرده و با صداهای خوش، آواز سرمیداد تا شادی و سرور فراوان خود را به آنان نشان دهد چون قبلاً به خاطر اینکه بهجای خداوند، خورشید را عبادت میکردند ایشان را تحقیر کرده بود. سخنانی را که هدهد قبلاً گفتهبود، فراموش نکنید:
{وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ ﴿٢٤﴾ أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ ﴿٢٥﴾ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ۩ ﴿٢٦﴾} صدق الله العظیم [سورة النمل].
بعد از اینکه هدهد نماز شکر خود به درگاه خداوند را در آسمان مجلس شورا بر فراز سر آنها تمام کرد، در برابر ملکه فرود آمد تا با او وداع کند، پس سر خود را در برابر ملکه فرود آورد و ملکه دریافت که هدهد قصد دارد برود و بشارت اسلام آوردن او تمام مردمش را به نبیّ الله سلیمان بدهد. پس او را گرفت و بوسید و به سینه خود چسبأند [در آغوش گرفت] و به او گفت: «خیر پیش، به سلامت، به نبیّ الله سلیمان خبر بده که ما درحالیکه تسلیم پروردگار عالمیان هستیم، به نزد او خواهیم رفت». چون میدانست هدهد زبانش را میفهمد ولی خودش متوجه زبان پرنده نمیشد و از حرکاتش متوجه مقصود و شادمانیاش میگردید.
پس پرواز کرد و مجلس شورا را ترک نمود و به سمت نبیّ الله سلیمان حرکت کرد. سفر خود را به صورت شبانهروزی ادامه میداد تا قبل از آنکه نبی الله سلیمان برای جنگ با ملکه سبأ و مردمش حرکت کند، به او برسد. پس به سرزمینهای شام رسید و دید سپاهیان سلیمان بسیج شده و در حالت آمادهباش کامل برای حمله به ملکه سبأٔ و مردمش هستند. نبیّ الله سلیمان در مجلس شورا بود. پس در برابر نبیّ الله سلیمان فرود آمد و گفت: «صبرکن و آرام باش نبیّ خدا و عجله مکن. ملکه سبأ و تمام مردمش اسلام آوردند و گفتند: «همراه سلیمان، تسلیم خداوند و پروردگار عالمیان هستیم». سلیمان از آنچه که شنید به شدت حیرتزده شد! چطور به راحتی دست از عبادتی برداشتند که پدرانشان بر آن بودند و همراه سلیمان، تسلیم پروردگار عالمیان شدند؟!
نبیّ الله سلیمان فرمان لغو حمله به پادشاهی سبأ را داد و بعد از اینکه هدهد رسید و ماجرا را به او خبر داد، سخن سلیمان تغییر کرد. دلیل تغییر لحن و سخن سلیمان در این دو آیه متوالی که بسیار با هم تفاوت دارند این بود. سخن نبی الله سلیمان در آیه اول با آیه بعدی که به دنبال آن است، بسیار متفاوت و دو سخن کاملاً مختلف است. برایتان روشن کردیم دلیل تغییر سخن سلیمان، هدهد و عتاب او به نبی الله سلیمان بود. در این دو آیهی پیاپی تدبر کنید تا شاید از زبان نبیّ الله سلیمان، متوجه موضوع گردید. خداوند تعالی میفرماید:
{ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿٣٧﴾ قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿٣٨﴾} صدق الله العظیم [سورة النمل]،
پس میبینید که هدهد باعث شد تصمیم سلیمان صد و هشتاد درجه تغییر کند چون از زمانِ بردن نامه نبی الله سلیمان ، اصلاً برنگشته بود چون از جانب نبیّ الله سلیمان مأمور شدهبود منتظر شود تا از جواب آنها و تصمیمشان مطلع گردد. چون نبی الله سلیمان با توجه به توصیفاتی که هدهد از پادشاهی ملکه سبأ آوردهبود دریافت که همه گونه امکاناتی در اختیار دارند. هدهد ارتش او را مجهز و آموزشدیده و دارای قدرت تسلیحاتی نظامی بالا با اسبهای مجهز و فیلهای جنگی آموزشدیده توصیف کردهبود. نبیّ الله سليمان، بيم آن داشت مبادا در واکنش به پیامی که برایشان فرستادهبود، غافلگيرانه به او حمله كنند و برای همین نبیّ الله سلیمان به هدهد پرنده دستور داد که آنجا بماند و مراقب باشد، چه تصمیم و پاسخی خواهند داد. به هدهد دستور داد اگر دید برای حمله به پادشاهی شام آماده میشوند، باز گردد تا برای مواجهه با آنان آماده شوند.
من نمیبینم که هدهد پرنده برگشته باشد تا به سلیمان خبر دهد آنها قافلهای بزرگ از هدایا برایش فرستادهاند چون این موضوع را خطری امنیتی برای نبی الله سلیمان نمیدانست. برای همین برنگشت تا به نبی الله سلیمان خبر دهد قافلهی هدایا در راه است. بلکه میبینم در پادشاهی سبأ باقی ماند و فقط زمانی بهسوی نبیّ الله سلیمان برگشت که حامل بشارت اسلام آوردن ملکهی سبأ و تمام مردمش بود. این، دلیل تغییر لحن او از آمادگی جنگی برای حمله به پادشاهی سبأ و سبأیی، به انتظار برای رسیدن ملکه سبأ و قومش و پذیرایی از آنان به عنوان مهمانان گرامی مسلمان بود. تصدیقِ فرمودهی خداوند تعالی:
{ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿٣٧﴾ قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿٣٨﴾} صدق الله العظیم [سورة النمل].
پس نبیّ الله سلیمان برای ملکه، کاخ را از الماس فرش کرد طوری که چون آینه صاف و هموار و بسیار زیبا و بهتر از آنچه بود که خدا به آنان دادهبود، ملکه از این حرکت نبیّ الله سلیمان و از زیبایی فرش صاف کاخ بلورین [مفروش ازالماس] به شدت حیران و شگفت زده کرد. و از آنجا که مانند آینه بود، از شدت انعکاس نور خورشید در آن، ملکه گمان کرد آب است که عکس خورشید در آن افتادهاست. [کار سلیمان از آن جهت بود که] هدهد با توصیف بزرگیِ عرش ملکه، سلیمان را تحریک کردهبود [و مقصودش این بود که عرش ملکه از عرش سلیمان بزرگتر است]. تا اینکه عرش [ملکه] به محضر سلیمان آوردهشد و دید تخت او چیزی جز طلای خالص نیست که با الماس تزئین گردیدهاست و تختی بسیار زیبا و درخشان است، مانند زیبایی گاو سامری که بنی اسرائیل را مبهوت کردهبود و از جنس زینتهای آنان بود که آفریده خداوند بودند.
بنی اسرائیل چیزی از الماس نمیدانستند و خداوند خبری در مورد آن به آنها نداده بود و سامری از آن باخبر شد، همانطور که قارون دانش استخراج طلا و الماس را دانست و سامری هم آن را فراگرفت و این عامل فتنه و امتحان آنان بود. پس سامری در غیاب نبیّ الله موسی و کسانی که به عنوان شاهد برای دیدن خداوند رفتهبودند، گوسالهای برایشان ساخت. او گوسالهای برایشان ساخت که اصلاً به زبیایی آن چیزی ندیدهبودند. پس سامری گفت: «این الههی شما و موسی است». برای اینکه دریابیم گوساله را از چه ساخت و از چه زیور آلاتی در ساختن آن استفاده شدهبود [در آیات قرآن تدبر میکنیم] از آنجا که طلا و نقره در برابر سرما منقبض و کوچک میشوند مگر شیشه که اگر داغ شده و سپس در معرض سرما قرار گیرد، خرد شده و به قطعات کوچک تبدیل میشود، پس [نتیجه میگیریم که] برای همین نبیّ الله موسی فرمود:
{وَانظُرْ إِلَىٰ إِلَٰهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا ۖ لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا ﴿٩٧﴾ إِنَّمَا إِلَٰهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا ﴿٩٨﴾} صدق الله العظيم [سورة طه].
به داستان نبیّ الله سلیمان علیه الصلاة و السلام بازمیگردیم و به حکمت آوردن تخت پادشاهی ملکه سبأ نگاهی میاندازیم، مقصودش این بود که آیا ملکه هدایت شده و ایمانش بیشتر میشود؟ یا به فتنه افتاده و گمان میکند سحر است و عرش تخیلی و غیر واقعی است و به این ترتیب سلیمان میفهمد او از کسانی است که هدایت نمیشوند و معجزات خارق العادهای را تکذیب میکنند که نشانهی قدرت الهی هستند و خداوند با آنها در عالم واقعیات و به صورت حقیقی به انبیا یاری میرساند تا نشانه درستی دعوت و تصدیقشان باشد. ولی وقتی ملکه گفت: «انگار همان است» و در همان زمان با بستن پلک چشم به او اشاره کرد، نبیّ الله سلیمان دریافت ملکه به حق از کسانی است که بهسوی پروردگارشان هدایت شدهاند و دریافت ملکه میداند این تخت پادشاهی اوست و با قدرت خارق العاده الهی به آنجا منتقل شدهاست ولی نمیخواهد قومش را به فتنه بیندازد که به گذشته خود بازگردند و بگویند: «همانا که این سحری آشکار است». از این رو گفتن اینکه «خود آن است» را با تعویق انداخت تا [به کشورشان] بازگردند و تخت پادشاهی ملکه را در مجلس شورا نیابند، با وجود اینکه مجلس، ساختمانی محکم داشت که درهایش قفل شده و نگهبانان در اطراف درها پاسبانی میدادند. وقتی موقع بازگشت، تخت را پیدا نمیکردند، درمییافتند که تختی که نزد نبیّ الله سلیمان دیدند، تخت پادشاهی ملکه خودشان است.
اما ملکه دریافت که همان تخت است و گفت: «انگار همان است» درحالیکه چشمک میزد تا به نبیّ الله سلیمان بفهماند «خود آن است». لذا نبیّ الله سلیمان دریافت ملکه سبأ از کسانی است که خداوند به آنان دانش عطا فرموده و از هدایتشدگان است. لذا شما دیدید بعد از سخن ملکه همراه با اشاره چشم که «خودش است» سلیمان در نفس خود متوجه موضوع شد [و حکمتش به ثمر نشست] و نزد خود چه اقراری کرد. برای همین نبیّ الله سلیمان پیش خود اعتراف کرد که خداوند علم شناخت عظمت و قدرت الهی را به آن زن عطا نمودهاست. و خداوند تعالی میفرماید:
{فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَٰكَذَا عَرْشُكِ ۖ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ ۚ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ﴿٤٢﴾} صدق الله العظیم [سورة النمل]
از آنجا متوجه شد که [ملکه] حین سخن گفتن با چشم به او اشاره کرد تا نبیَ الله سلیمان دریابد [میداند تخت] خود اوست ولی نمیخواهد مردمش را به فتنه بیندازد، تا بعد از بازگشت، موضوع برایشان روشن گردد. برای همین سلیمان در مورد ملکه شهادت داد که خداوند او را هدایت و علم شناخت پروردگارش را به آن زن عطا نمودهاست و با وجود اینکه هنوز نبیّ الله سلیمان، چیزی به او یاد ندادهبود، ملکه یقین آوردهاست. بلکه دانست خداوند، قبل از آمدن ملکه به نزد سلیمان، دانش و بصیرت به آن زن دادهبود و برای همین نبیّ الله سلیمان گفت: «همانا که خداوند قبل از آن زن، این علم را به ما عطا کرده و ما پیش از ملکه، مسلمان بودیم».
خلاصه کلام این است که حکمت این پرندهی مؤمن و حکیم، نقش بسیار زیادی در اسلام آوردن ملکه و مردمش داشت. این پرنده بود که ملکه را به سمت شناخت خداوند هدایت کرد و او بود که خشم قوم ملکه را به خاطر پاسخی که نبی الله سلیمان به فرستادهی حامل هدایا دادهبود، فرونشاند.
{ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿٣٧﴾} صدق الله العظیم [سورة النمل].
صلوات و سلام خداوند بر آن هدهد که به خداوند و پروردگار عالمیان ایمان داشت و دین و نمازش را برای خداوند و پروردگار عالمیان خالص کردهبود. تصدیقِ فرمودهی خداوند تعالی:
{أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَيَقْبِضْنَ ۚ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَٰنُ ۚ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ بَصِيرٌ ﴿١٩﴾} صدق الله العظیم[سورة الملك]،
و تصدیقِ فرمودهی خداوند تعالی:
{أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ ۖ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ ﴿٤١﴾} صدق الله العظيم [سورة النور].
ای جماعت مسلمانان، با بیانی که در تاریخ ۲۶ رمضان سال ۱۴۴۱ هجری [۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹] با عنوان: « ويروس كرونا و بیان جداکننده حقّ از باطل، بیانی که بیهوده و شوخی نیست!» نوشتیم، خود را از [شرّ] سپاه «کووید شدید» در امان نگاه دارید.
https://nasser-alyamani.org/showthread.php?p=332430 (https://nasser-alyamani.org/showthread.php?p=332430)
همچنین این بیان حاوی شفای کسانی است که گرفتار عذاب کووید شدهاند، پس با [دعایی که در این بیان است] خدا را با انابه و از صمیم قلب، خالصانه بخوانید، با خدا صادق باشید تا تصدیقتان کند. مسخره نکنید که خداوند با آنچه که مسخرهاش میکردید گرفتارتان میکند و بدانید مکر و روش «کووید شدید» به تابستان تغییر کردهاست تا کسانی را که از آن به عنوان «انفلونزای فصلی زمستانه» یاد میکنند درهم کوبد و برای همین در فصل تابستان، عالم را درخواهد نوردید.
رئیس جمهور آمریکا، جو بایدن! ای کسی که پایان حالت اضطراری کرونا را اعلان کردی، اما قبلاً در یک بیان برایت فتوا دادهبودم خداوند مکر و توان بیشتر و بیشتری به اُومیکرون خواهد داد تا اُمیکرون را قارعهای جهانی اعلان کنید و امام مهدی ناصر محمد یمانی از دروغگویان نیست.
خداوند با آن گردن همهی شما و چین و هندوهای هند را با خواری خاضع خواهد کرد، هر چقدر کبر و بزرگی بورزند، والله، تالله خداوند مستکبران متکبر را ذلیل خواهد کرد. جو بایدن از خدا تقوا کن و از شاکران باش. والسلام. والله، تالله، بالله العظیم، برای استقبال از خلیفهی خدا بر ملکوت عالمیان، امام مهدی ناصر محمد یمانی، فرش قرمز پهن خواهید کرد.
ایام بین ماست، خواهم دید و خواهید دید که ناصر محمد یمانی راست میگوید یا دروغگوست و حکم با خداوندی است که بهترین داور و جداکنندهی حق و باطل است. شما توان مقابله با جنگ سپاه کرونایی خداوند را ندارید. توان مقابله با جنگ کیهانی خداوند را، توان شما در برابر قدرت خداوند چیست؟ سبحان الله العظیم! تا از بیانات موجود در لینک زیر با خبر نشوید، به هیچوجه درنمییابید من خلیفه خدا مهدی از نزد خدا از اموری آگاه هستم که شما از آن بیخبرید
مجموعه بیانات درباره ویروس کرونا و راز پنهان آن
https://nasser-alyamani.org/showthread.php?p=332427 (https://nasser-alyamani.org/showthread.php?p=332427)
به اذن خداوند فرمان وتوی تصمیم کاخ سفید را صادر کرده و اعلان میکنیم که کووید اُومیکرون XXL به امر خدا، قارعهای جهانی است و همانا که سپاهیان خداوند غالب هستند « ألا وإنَّ جُند الله لَهُم الغالِبون.»
ولی میگویم: «خدایا، تمام عربها و غیر عربهایی را که اگر از حق آگاه گردند، از آن پیروی میکنند، به تو امان و پناه میدهم. بین من و تمام عالمیان عرب و غیر عربی که از رضوان نفس الرحمن بیزار هستند، حکم فرما که تو سریعترین حسابرسی»
وسلامٌ على المُرسَلين والحَمدُ لله رَبّ العالَمين..
خليفةُ الله على مَلَكوت العالَمين؛ الإمامُ المهديّ ناصِر مُحَمَّد اليمانيّ.
======== اقتباس =========
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.xyz/showthread.php?p=413766
جميع الحقوق ® محفوظة لجميع المسلمين في الأرض.