الإمام ناصِر محمد اليماني
03 - 10 - 1437 هـ
08 - 07 - 2016 مـ
۱۸-تیر -۱۳۹۵ه.ش.
10:10 صباحاً
[ لمتابعة رابط المشاركـــــــــة الأصلية للبيـــــــــــان ]
https://mahdialumma.xyz/showthread.php?p=230837
ــــــــــــــــــــ
تذکر، هشدار و انذار به تمام مسلمانان و کافرانی که از کسی رو میگردانند که آنها را به سوی نعیمی دعوت میکند که از نعیم دنیا و آخرت عظیمتر است [نعیم اعظم].
بسم الله الرحمن الرحيم و صلاة و سلام بر محمدرسول الله و اولیای او از آل بیتش و تمام مؤمنان به پروردگار عالمیان که هیچ چیز را با او شریک نمیگیرند و جز خدا به درگاه کسی دیگر دعا نمیکنند تا نزد پروردگارشان شفاعت آنان را بکند، چون هیچ ولیّ و نبیّ نمیتواند نزد خدا شفاعتشان را کند؛ چرا که شفاعت تماماً به دست خداوند است و رحمت خدا در نفسش در برابر غضبش شفاعت آنها را میکند؛ تا اینکه بعد از اینکه مستقیم از پروردگار ارحم الراحمینشان میشنوند که با رحمت خود آنها را بخشیده؛ رحمتی که در نفس خدا در برابر غضبش شفاعت آنها را کرده؛ وحشت و ترس از ساکن شدن ابدی در آتش، از قلب گمراهان رخت میبنددو بعد از اینکه نتیجه اعمالشان را دیدند، خداوند با رحمت خود ایشان را وارد بهشت مینماید. آنها از متقیانی که میهمان خداوند الرحمن هستند، سؤال میکنند:
{مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ}؟
{قَالُوا الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ﴿٢٣﴾} [سبأ]،
این پاسخ گروهی از متقیان است که نزد خداوند رحمان محشور میشوند و میهمان اویند؛ کسانی که اجازه سخن گفتن در پیشگاه خداوند را دارند و سخن صواب بر زبان آورده و از پروردگارشان نعیمی را طلب میکنند، که از نعیم جنت، عظیمتراست: این که خداوند در نفسش راضی گردد. آنها جرأت نمیکنند نزد پروردگارشان برای احدی شفاعت بخواهند، نه برای پدرانشان، نه برای مادرانشان، نه برای اولادشان و نه برای برادرانشان؛ چون خداوند را بیش از خود و تمام مخلوقاتش دوست دارند و رضوان خدا در نفسش و رفتن حزن از نفس خداوند خلاصه غایتشان است و تنها هدفشان، رضوان خداوند عزیز و حمید است، چون آنها تنها به رضایت خداوند از خودشان و حفظ آنها از آتش و وارد کردنشان به بهشت اکتفا نمیکنند؛ بلکه طمع دارند خداوند «نعیم اکبر» را برایشان محقق سازد؛ نعیمی که از نعیم جنت بزرگتر است و در نفسش راضی شود چون از حقیقت اسم اعظم الهی باخبر شده و میدانند که اسم اعظم الهی، صفت رضوان خدا از بندگانش است. این اسم اعظم خداوند شماست و پروردگار این نام را به امام مهدی منتظر آموخت تا او نیز آن را به مردم یاد دهد، چون راز و حکمت آفرینش بندگانش در آن نهفته است. خداوند بندگانش را برای جنات نعیم و حور و قصرهای آن نیافریده است؛ بلکه «جنات النعیم» را برای آنها آفریده و آنها [بندگانش] را برای نعیم اکبر خلق نمودهآست، نعیمی که از نعیم بهشت او بزرگتراست، این «نعیم اکبر» رضوان خدا از بندگانش است؛ اگر تنها خدا را عبادت میکنید و لذا خداوند شما را برای این آفریده تا رضوان خدا را غایت خود گردانید. چون رضوان خدا بر بندگانش؛ نعیم اکبر خدا در برابر نعیم جنات اوست.
و من، امام مهدی منتظر، عبدالنعیم اکبر، ناصر محمد یمانی، به خداوند واحد قهار که پروردگار بشر و پروردگار و مالک همه چیز است قسم میخورم که حقیقت اسم اعظم خداوند؛ بزرگترین نشانه تصدیقی است که با آن، خداوند [از میان تمام بندگانش در ملکوت آسمانها و زمین] ، بندهای را یاری نموده است که مردم را به سوی خدا دعوت میکند. بلکه این آیه از ملکوت آسمانها و زمین بزرگتر است! بلکه نشانهای بزرگتر از تمام «ملکوت جنات نعیمی» است که به اندازه «ملکوت آسمانها و زمین» است! بلکه در نزد بندگان نعیم اعظم الی بی نهایت بزرگتر و بزرگتر و بزرگتر از نعیم ملکوت جنات نعیم است و پروردگارشان آنها را با ملکوت جنات نعیم راضی نمیکند؛ هرچقدر هم پروردگار بر درجات جنات نعیم بیفزاید و هر درجهای از درجه دیگرِ نعیم ملک بزرگتر باشد و حتی اگر خداوند به درجات نعیم چند برابرِ ذرات ملکوت عظیم خود بیفزاید؛ در نزد بندگان نعیم اعظم برابرِ مثقال ذرهای نخواهد بود.
شاید تکتکِ مفتیان دیار مسلمین بخواهند بگویند: «ای کسی که به زعم خود مهدی منتظر، عبدالنعیم اکبر است؛ این نعیم اکبر نسبت به جنات نعیم چیست؟ ما چنین چیزی در آیات محکم ذکر قرآن عظیم پیدا نمیکنیم. تو دروغگوی گستاخی هستی که مردم را به سوی کفر به خدا دعوت میکنی؛ ما چیزی از نعیمی که از جنات نعیم عظیمتر و بزرگتر باشد نشنیدهایم». پس امام مهدی منتظر در پاسخ تمام علمای مسلمین و پیروانشان میگوید: آیا کسی که بشریت را به پیروی از رضوان خداوند دعوت میکند و از آنها میخواهد رضوان الهی را هدف خود قرار دهند و در صدد هدایت آنها به راه صلح و امن و امان [سبل السلام] است؛ کسی میدانید که به سوی کفر دعوت میکند؟ تمام علمای مسلمین و پیروانشان در پاسخ مهدی منتظر میگویند: «حاشالله؛ دعوت از مردم برای پیروی از رضوان الهی و هدایت آنها به راه صلح و امان، دعوت به کفر نسبت به خدا نیست. ولی تو خود را با نام عبد النعیم اکبر میخوانی و ما چیزی به عنوان نعیم اکبری که از نعیم جنات بزرگتر است؛ نمیشناسیم و در آیات محکم ذکر هم نخواندهایم یا مگر تو قرآن را از نزد خویش و براساس نظر شخصی و طبق میل خودت تفسیر میکنی؟ نعیم اکبر نسبت به نعیم جنات چیست؟ از آیات محکم قرآن عظیم، برای تمام علمای مسلمین و امتشان [از فرقهها و گروههای مذهبی مختلف] آیهای محکم و بینه بیاور تا احدی از علمای مسلمین و عامه مسلمانان نتوانند بر سر آن با تو مجادله کنند. چون این نعیم اعظمی که به زعم تو از جنات نعیم بزرگتر است؛ قاعده اساسی دعوت جهانی توست و اگر ما تفسیر حق و بهتری بیاوریم، پایه و اساس دعوتت را نابود کرده و کارت تمام خواهد شد و انصارت در نقاط مختلف از پیروی از تو دست برمیدارند. پس اگر از صادقان هستی، بیا و برهانی آشکار در مورد این نعیم اکبر، نعیمی که از جنات نعیم بزرگتر است برای ما بیاور». پس در جواب تمام انسانهایی که چنین پرسشی را دارند میگویم: مهدی منتظر این فتوا را نداده و »خواهد داد، بلکه این فتوای خداوند است که از نعیمی سخن میگوید که بزرگتر از جنات نعیم است. خداوند تعالی میفرماید:
{وَعَدَ اللَّـهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّـهِ أَكْبَرُ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴿٧٢﴾} صدق الله العظيم [التوبة].
آیا این آیه نیاز به تفسیر ابن کثیر و دیگر مفسران دارد؟ آیا فتوای خداوند بلند مرتبه و بزرگ [العلی العظیم] در آیات محکم ذکر مبنی بر اینکه نعیم رضوان خدا بر بندگانش نعیمی بزرگتر از نعیم جنات اوست، نیاز به تفسیر دارد؟ حال دیگر کسی را نمییابم که تسلیم پروردگار عالمیان باشد و به این آیه اعتراض کند، آیهای که خداوند در آن به بندگانش فتوا میدهد رضوان خدا بر بندگانش، نعیمی است که از نعیم جنات خداوند بزرگتراست.
پس امام مهدی منتظر ناصر محمد یمانی حجتاقامه کرده و میگوید: آیا درست است نعیم اکبر یعنی رضوان الهی را وسیله تحقق نعیم کوچکتر یعنی نعیم جنات کنید؟ آیا خداوند شما را برای جنات نعیم آفریده یا جنات نعیم را به خاطر شما خلق کرده است و شما را برای عبادت خود آفریدهاست تا از رضوان الهی به عنوان هدف نهاییتان پیروی کنید؟ والله والله که در این امت، قومی زندگی میکنند که محبوب خدا و محب او هستند [یحبهم الله و یحبونه]. من بسیاری از آنان را نمیشناسم ولی آنها خود میدانند که به بالاترین درجه جنات نعیم که با نام «وسیله» شناخته میشود، راضی نخواهند شد و اگر هر یک از آنان به فوز این مقام نایل گردد، آن را وسیلهای برای تحقق نعیمی خواهند کرد که از نعیم جنات بسیار بزرگتر است، یعنی راضی بودن خداوند در نفسش بدون این که متحسر و حزین باشد.
ممکن است یکی از علمای مسلمین که به خواست خداوند از این بیان باخبر شدهاست، بخواهد بگوید: «ای کسی که ادعا میکنی خداوند در نفس خود به خاطر بندگان گمراهش حزین و متحسر است، از خداوند واحد قهار بترس»!. پس مهدی منتظر در پاسخ میگوید: آیا معترف نیستید که خداوند از توبه بندهاش بسیار خوشحال میشود؟ حزن او هم برای بندگان گمراهش که از کوتاهیهای خود نزد پروردگار متحسرند، بسیار عظیم است. وجود حسرت و حزن در نفس خدا را در این آیات مییابیم، آیاتی که خداوند در محکمات کتابش از حال خود به ما خبر میدهد و میفرماید به خاطر ظلمی که آنان به خود کردهاند متحسر و حزین است. خداوند تعالی میفرماید:
{إِن كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ﴿٢٩﴾ يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿٣٠﴾ أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لَا يَرْجِعُونَ ﴿٣١﴾} صدق الله العظيم [يس].
اما خداوند آنان را به دلیل یأس از رحمت او، در عذاب وامیگذارد، چون به کلی از رحمتش ناامید و مأیوساند. برای همین هم از خدا نمیخواهند به آنها رحم کند، بلکه از پروردگارشان درخواست میکنند تا آنها را به حیات دنیوی بازگرداند تا اعمالی غیر از اعمالی که مرتکب شده بودند، انجام دهند و سپس میگویند اگر به اعمالی بازگردند که خدا نهی فرمودهاست؛ ظالماند. تک تکشان میگویند:
{رَبِّ ارْجِعُونِ ﴿٩٩﴾ لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ...} [المؤمنون]
اما خداوند با برانگیختن رسولان خود و کسانی که برای تذکر و یا داشتن عذر در پیشگاه خدا، آیات بینه و محکم الهی را برای آنان میخواندند، در برابرشان حجت آورده است. ولی آنها نسبت به آن کافر شده و به رسولان خدا و پیروانشان میگفتند:
{إِنْ أَنتُمْ إِلَّا تَكْذِبُونَ ﴿١٥﴾ قَالُوا رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ ﴿١٦﴾ وَمَا عَلَيْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ ﴿١٧﴾} [يس].
تا جایی که رسولان الهی و کسانی که با وی ایمان آورده بودند بگویند: «نصرت خداوند کی فرا خواهد رسید؟» و خداوند هم به ایشان یاری میرساند که خداوند تغییری در کلماتش نداده و خلف وعده نمیکند. تا وقتی که معارضان، عذاب خدا را به صورت لرزیدن زمین زیر پایشان را حس میکردند و از ترس فرو ریختن سقف بر سرشان، از دیار و خانههایشان میگریختند. پس خداوند، با عذاب جنگ خود را از راه زمین و آسمان و دریا غافلگیرشان میکرد. وقتی با احساس لرزیدن زمین، از ترس ریختن سقف بر سرشان از خانه و دیارشان میگریختند، خداوند چشمههای آتشفشان را در برابرشان منفجر میکرد و بر سرشان آتش میبارید؛ لذا به سوی خانههایشان برمیگشتند، چون خراب شدن سقف خانه برسرشان بهتر از آتش سنگهای مذابی است که از آتشفشان بر سرشان میریخت و یا بهتر از غرق شدن با موجهای سهمگین دریای مسجور که بهسوی خشکی هجوم میآورند، است. عذاب از هر طرف بر سرشان میبارید، لذا کسانی که اول کار فرار کرده و از زلزله نجات یافته بودند، به خانههایشان بازمیگشتند، اما خانههایشان را هم ویران شده مییافتند. آنان با فرار از عذاب الهی نمیتوانستند خدا را عاجز کنند؛ لذا میگفتند: «يا ويلنا إنَّا كنّا ظالمين» ، وای بر ما که ظالم بودیم و از خداوند نمیخواستند به حق رحمتی که برخود نوشته است، به آنان رحم کرده و عذاب را از آنان بردارد و هم چنان تکرار میکردند: «وای بر ما! به یقین ما ظالم بودیم!» و همچنان این سخن را تکرار میکردند، تا خداوند آنها را درو کرده و خاموش میساخت! {اشاره به آیه کریمه سوره الأنبیاء:فَمَا زَالَتْ تِلْكَ دَعْوَاهُمْ حَتَّىٰ جَعَلْنَاهُمْ حَصِيدًا خَامِدِينَ ﴿۱۵﴾} و به سوی عذابی که شدیدتر و پایدارتر بود[عذاب بعد از مرگ] منقل میشدند. هریک از گمراهان میگفتند:
{يَا حَسْرَتَىٰ عَلَىٰ مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللَّـهِ وَإِن كُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ ﴿٥٦﴾} [الزمر]. آنان دیگر بر کفر و عناد و تکبرشان اصراری نداشتند، بلکه ظالمانشان از شدت ندامت دست خود را میگزیدند و در زندان مرکزی به حبس ابد گرفتار شدند.
ممکن است کسی سؤال کند: «این زندان کدام است؟». میگوییم: زندان عظیم خداوند که هفت در دارد، ظاهر آن آتشی است که شعله میکشد و باطن آن شدیدتر و بزرگتر است. بر بالای سرشان آتش و از زیر پایشان آتش جاری است و درهای هفتگانه آن به روی آنان بسته میشود. حیات آنان مرگ ندارد و در آنجا نه میمیرند و نه زنده میمانند. هربار که پوستشان میسوزد، در چشم برهم زدنی خداوند پوست جدیدی جای آن میآورد؛ در کمتر از چشم برهم زدن....آیا در برابر آتشی که سوخت ان سنگ است طاقت دارید؟ آتش آن مانند آتشی نیست که شما از چوب درختان روشن میکنید...بلکه سوخت این آتش سنگ است و ساکنان آن بندگانی که در حق خود ظلم کردهاند. آنها از رحمت پروردگارشان ناامید هستند و از بندگان مقرب خدا درخواست رحمت پروردگارشان را دارند:
«ادعوا ربكم يخفِف عنّا يوماً واحداً من العذاب»، [از پروردگارتان بخواهید یک روز عذاب را از ما بردارد].علت اینکه به جای خداوند، از بندگانش درخواست میکنند این است که از رحمت الهی مأیوسند و با این کار بیشتر از قبل در حق خود ظلم میکنند؛ با اینکه باب دعا به پیشگاه پروردگار، در دنیا و آخرت باز است. در آخرت در اعمال بسته است، اما برای کسانی که از خداوند درخواست رحمت کنند، در دعا باز میماند و وعده خدا حق است. خداوند ارحم الراحمین است...
ای بندگان خدا از خدا تقوا کنید و از کسی که شما را به سوی رضوان الهی دعوت میکند؛ پیروی نمایید. از آنچه که در آیات محکم ذکر آمده است، پیروی کنید. از خداوند واحد قهار به سوی خودش بگریزید، به سوی خودش بگریزید... و بدانید جز خدا، پناهگاهی برای فرار از عذاب خدا در دنیا و آخرت وجود ندارد. آن طور نیست که شما تصور کرده و به خدا افترا میزنید؛ شفاعت هیچ،کسی نزد او فایده ندارد و جز پروردگار ولی، و نبی، شفاعت کنندهای ندارید....
از گروههای و احزاب مسلمین به شدت در تعجبم که میدانند این بیان، به حق از آنچه که در قرآن عظیم آمده؛ استنباط شده ولی میروند و به نام دین، یک دیگر را میکشند و به دنبال قدرت و سلطهی حقیر دنیا هستند. ای عجب ازآنچه که دوست داشته و طمع رسیدن به آن را دارند؛ رسیدن به کرسی حکومت به عشق قدرت و مال! آیا نمیدانند که در اول کار در برابر پروردگار تنها مسئول اهل بیتشان هستند، ولی بعد از رسیدن به کرسی حکومت؛ در پیشگاه خدا مسئولیت تمام امت را بر گردن دارند؟ و اگر حاکم ظالمی باشند که به طعام مساکین اهمیتی ندهند و حق آنان از بیت المال مسلمین را به ایشان نپردازندِ خواهد گفت:
{مَا أَغْنَىٰ عَنِّي مَالِيَهْ ﴿٢٨﴾ هَلَكَ عَنِّي سُلْطَانِيَهْ ﴿٢٩﴾} [الحاقة]،
و خداوند به این پادشاه یا رئیس میگوید:
{خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ﴿٣٠﴾ ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ ﴿٣١﴾ ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ ﴿٣٢﴾ إِنَّهُ كَانَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّـهِ الْعَظِيمِ ﴿٣٣﴾ وَلَا يَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ ﴿٣٤﴾} صدق الله العظيم [الحاقة]
ای عاشقان قدرت از خدا تقوا کنید! شما به حیات دنیا راضی شده و دانشتان از دنیا همین است: حب قدرت و یا کسب مال از هر راهی ولو اینکه از راه ریختن خون مردم باشد....و سپاهشان هم برای خواست آنها خود را به مهلکه و ورطه میافکنند! ای عجب؛ آیا احدی از آنان وقتی میخواهد کسی را بکشد از خودش میپرسد عاقبتش چه خواهد شد؟ والله والله که اگر تمام کوهها و خاک زمین را طلا کنید و همه آن را بدهید تا خدا شما را از آتش جهنم نجات دهد، خدا زمین پر از طلا را به جای او نخواهد پذیرفت؛ پس چرا این قدر مال را دوست دارید و به خاطر مال و قدرت؛ خون یک دیگر را بر زمین میریزید؟ ای جماعت مسلمین! اگر صادق بوده و واقعاً در پی این هستید که به قدرت برسید تا قدرت وسیلهای باشد برای حکم بر اساس فرامین الهی و برداشتن ظلم انسان از برادر انسانش؛ پس چرا به دعوت کسی که شما را به حکمیت کتاب خدا فرا میخواند، پاسخ نمیدهید؟ و اگر فریاد دینداری شما برای رسیدن به حکومت و سلطنت و مال باشد؛ به این دعوت پاسخ نخواهید داد. فرض کنید یکی از شما به کرسی حکومت برسد و صد سال از مال و قدرت برخوردار شود و سپس بمیرد در حالی که برای رعایای ضعیف و فقرا و مساکین؛ حاکم ظالمی بوده است. سپس خداوند او را تا بینهایت در آتش جهنم حبس کند؛ آنچه که در دنیا از آن بهره برده بودید در آنجا به چه کارتان میآید؟ آیا تعقل نمیکنید! پس هر کس از شما که میخواهد برای حکم کردن بر اساس فرامین نازل شده خداوند به قدرت برسد، به دعوت کسی که شما را به حکمیت کتاب خدا فرا میخواند، پاسخ دهد و اگر سرباز زنید؛ دروغگو هستید و تنها فریاد دینداری سر دادهاید تا به قدرت برسید. در این صورت به شما بشارت میدهم که خداوند از زمین و آسمان و دریا به جنگ شما میآید و این عذاب روز عقیم است که از کوکب عذاب به شما میرسد. کوکبِ عذابی که از جنوب زمین بر شما طلوع خواهد کرد. این کوکبِ سقر است که هر از چندگاهی به سراغ بشر میآید ]لواحة للبشر] و به صورت ناگهانی به سراغتان میآید و نمیتوانید مانع عبور آن از آسمان زمینتان شوید و بر سرتان بارانی از سنگهای آتشین فرو میفرستد و مهلت داده نمیشوید واین وعده محتوم خداوند است...
من میترسم عذابی نزدیکتر [خفیفتر] بر سر مسلمانان نازل شود؛ میترسم به خاطر روگردان شما از آنچه که خداوند در کتاب خود قرآن عظیم فرستادهاست، گرفتار بادی عقیم شوید و یا شهابی آتشین از آسمان بر زمینتان فرود آید، مانند «راجفه»ای که بر سر ثمود نازل شد...قرآنی که به آن ایمان دارید ولی آن را مهجور گذاشته و احکام و حدود آن را اجرا نمیکنید. خداوند شما را به خاطر کفر نسبت به امام مهدی ناصر محمد یمانی عذاب نمیکند، من تنها بشری مانند شما هستم؛ بلکه غضب خداوند بر شما به علت این است که از حکمیت فرمان خدا میانتان روگردانید. بنده خدا و خلیفه او امام مهدی منتظر ناصر محمد یمانی وظیفهای جز این ندارد که در موارد مشاجرات دینی؛ حکم خدا را برایتان بیاورد. ای جماعت مسلمین؛ اگر به کتاب خدا و سنت حق رسولش- که مخالف محکمات قرآن عظیم نیست- ایمان دارید؛ پس تسلیم حکم خدا شوید که این برای شما بهتر است. و اگر سرباز زدید؛ پروردگار من و پروردگار شما بهتر میداند با چه چیزی [عذابی] دعوت حق پروردگارتان را درک میکنید و حکم با خداوند اسرع الحاسبین است.
وسلامٌ على المرسلين والحمد لله ربّ العالمين..
عبد الله وخليفته للحكم بما أنزل الله؛ الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.
03 - 10 - 1437 هـ
08 - 07 - 2016 مـ
۱۸-تیر -۱۳۹۵ه.ش.
10:10 صباحاً
[ لمتابعة رابط المشاركـــــــــة الأصلية للبيـــــــــــان ]
https://mahdialumma.xyz/showthread.php?p=230837
ــــــــــــــــــــ
تذکر، هشدار و انذار به تمام مسلمانان و کافرانی که از کسی رو میگردانند که آنها را به سوی نعیمی دعوت میکند که از نعیم دنیا و آخرت عظیمتر است [نعیم اعظم].
بسم الله الرحمن الرحيم و صلاة و سلام بر محمدرسول الله و اولیای او از آل بیتش و تمام مؤمنان به پروردگار عالمیان که هیچ چیز را با او شریک نمیگیرند و جز خدا به درگاه کسی دیگر دعا نمیکنند تا نزد پروردگارشان شفاعت آنان را بکند، چون هیچ ولیّ و نبیّ نمیتواند نزد خدا شفاعتشان را کند؛ چرا که شفاعت تماماً به دست خداوند است و رحمت خدا در نفسش در برابر غضبش شفاعت آنها را میکند؛ تا اینکه بعد از اینکه مستقیم از پروردگار ارحم الراحمینشان میشنوند که با رحمت خود آنها را بخشیده؛ رحمتی که در نفس خدا در برابر غضبش شفاعت آنها را کرده؛ وحشت و ترس از ساکن شدن ابدی در آتش، از قلب گمراهان رخت میبنددو بعد از اینکه نتیجه اعمالشان را دیدند، خداوند با رحمت خود ایشان را وارد بهشت مینماید. آنها از متقیانی که میهمان خداوند الرحمن هستند، سؤال میکنند:
{مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ}؟
{قَالُوا الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ﴿٢٣﴾} [سبأ]،
این پاسخ گروهی از متقیان است که نزد خداوند رحمان محشور میشوند و میهمان اویند؛ کسانی که اجازه سخن گفتن در پیشگاه خداوند را دارند و سخن صواب بر زبان آورده و از پروردگارشان نعیمی را طلب میکنند، که از نعیم جنت، عظیمتراست: این که خداوند در نفسش راضی گردد. آنها جرأت نمیکنند نزد پروردگارشان برای احدی شفاعت بخواهند، نه برای پدرانشان، نه برای مادرانشان، نه برای اولادشان و نه برای برادرانشان؛ چون خداوند را بیش از خود و تمام مخلوقاتش دوست دارند و رضوان خدا در نفسش و رفتن حزن از نفس خداوند خلاصه غایتشان است و تنها هدفشان، رضوان خداوند عزیز و حمید است، چون آنها تنها به رضایت خداوند از خودشان و حفظ آنها از آتش و وارد کردنشان به بهشت اکتفا نمیکنند؛ بلکه طمع دارند خداوند «نعیم اکبر» را برایشان محقق سازد؛ نعیمی که از نعیم جنت بزرگتر است و در نفسش راضی شود چون از حقیقت اسم اعظم الهی باخبر شده و میدانند که اسم اعظم الهی، صفت رضوان خدا از بندگانش است. این اسم اعظم خداوند شماست و پروردگار این نام را به امام مهدی منتظر آموخت تا او نیز آن را به مردم یاد دهد، چون راز و حکمت آفرینش بندگانش در آن نهفته است. خداوند بندگانش را برای جنات نعیم و حور و قصرهای آن نیافریده است؛ بلکه «جنات النعیم» را برای آنها آفریده و آنها [بندگانش] را برای نعیم اکبر خلق نمودهآست، نعیمی که از نعیم بهشت او بزرگتراست، این «نعیم اکبر» رضوان خدا از بندگانش است؛ اگر تنها خدا را عبادت میکنید و لذا خداوند شما را برای این آفریده تا رضوان خدا را غایت خود گردانید. چون رضوان خدا بر بندگانش؛ نعیم اکبر خدا در برابر نعیم جنات اوست.
و من، امام مهدی منتظر، عبدالنعیم اکبر، ناصر محمد یمانی، به خداوند واحد قهار که پروردگار بشر و پروردگار و مالک همه چیز است قسم میخورم که حقیقت اسم اعظم خداوند؛ بزرگترین نشانه تصدیقی است که با آن، خداوند [از میان تمام بندگانش در ملکوت آسمانها و زمین] ، بندهای را یاری نموده است که مردم را به سوی خدا دعوت میکند. بلکه این آیه از ملکوت آسمانها و زمین بزرگتر است! بلکه نشانهای بزرگتر از تمام «ملکوت جنات نعیمی» است که به اندازه «ملکوت آسمانها و زمین» است! بلکه در نزد بندگان نعیم اعظم الی بی نهایت بزرگتر و بزرگتر و بزرگتر از نعیم ملکوت جنات نعیم است و پروردگارشان آنها را با ملکوت جنات نعیم راضی نمیکند؛ هرچقدر هم پروردگار بر درجات جنات نعیم بیفزاید و هر درجهای از درجه دیگرِ نعیم ملک بزرگتر باشد و حتی اگر خداوند به درجات نعیم چند برابرِ ذرات ملکوت عظیم خود بیفزاید؛ در نزد بندگان نعیم اعظم برابرِ مثقال ذرهای نخواهد بود.
شاید تکتکِ مفتیان دیار مسلمین بخواهند بگویند: «ای کسی که به زعم خود مهدی منتظر، عبدالنعیم اکبر است؛ این نعیم اکبر نسبت به جنات نعیم چیست؟ ما چنین چیزی در آیات محکم ذکر قرآن عظیم پیدا نمیکنیم. تو دروغگوی گستاخی هستی که مردم را به سوی کفر به خدا دعوت میکنی؛ ما چیزی از نعیمی که از جنات نعیم عظیمتر و بزرگتر باشد نشنیدهایم». پس امام مهدی منتظر در پاسخ تمام علمای مسلمین و پیروانشان میگوید: آیا کسی که بشریت را به پیروی از رضوان خداوند دعوت میکند و از آنها میخواهد رضوان الهی را هدف خود قرار دهند و در صدد هدایت آنها به راه صلح و امن و امان [سبل السلام] است؛ کسی میدانید که به سوی کفر دعوت میکند؟ تمام علمای مسلمین و پیروانشان در پاسخ مهدی منتظر میگویند: «حاشالله؛ دعوت از مردم برای پیروی از رضوان الهی و هدایت آنها به راه صلح و امان، دعوت به کفر نسبت به خدا نیست. ولی تو خود را با نام عبد النعیم اکبر میخوانی و ما چیزی به عنوان نعیم اکبری که از نعیم جنات بزرگتر است؛ نمیشناسیم و در آیات محکم ذکر هم نخواندهایم یا مگر تو قرآن را از نزد خویش و براساس نظر شخصی و طبق میل خودت تفسیر میکنی؟ نعیم اکبر نسبت به نعیم جنات چیست؟ از آیات محکم قرآن عظیم، برای تمام علمای مسلمین و امتشان [از فرقهها و گروههای مذهبی مختلف] آیهای محکم و بینه بیاور تا احدی از علمای مسلمین و عامه مسلمانان نتوانند بر سر آن با تو مجادله کنند. چون این نعیم اعظمی که به زعم تو از جنات نعیم بزرگتر است؛ قاعده اساسی دعوت جهانی توست و اگر ما تفسیر حق و بهتری بیاوریم، پایه و اساس دعوتت را نابود کرده و کارت تمام خواهد شد و انصارت در نقاط مختلف از پیروی از تو دست برمیدارند. پس اگر از صادقان هستی، بیا و برهانی آشکار در مورد این نعیم اکبر، نعیمی که از جنات نعیم بزرگتر است برای ما بیاور». پس در جواب تمام انسانهایی که چنین پرسشی را دارند میگویم: مهدی منتظر این فتوا را نداده و »خواهد داد، بلکه این فتوای خداوند است که از نعیمی سخن میگوید که بزرگتر از جنات نعیم است. خداوند تعالی میفرماید:
{وَعَدَ اللَّـهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّـهِ أَكْبَرُ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴿٧٢﴾} صدق الله العظيم [التوبة].
آیا این آیه نیاز به تفسیر ابن کثیر و دیگر مفسران دارد؟ آیا فتوای خداوند بلند مرتبه و بزرگ [العلی العظیم] در آیات محکم ذکر مبنی بر اینکه نعیم رضوان خدا بر بندگانش نعیمی بزرگتر از نعیم جنات اوست، نیاز به تفسیر دارد؟ حال دیگر کسی را نمییابم که تسلیم پروردگار عالمیان باشد و به این آیه اعتراض کند، آیهای که خداوند در آن به بندگانش فتوا میدهد رضوان خدا بر بندگانش، نعیمی است که از نعیم جنات خداوند بزرگتراست.
پس امام مهدی منتظر ناصر محمد یمانی حجتاقامه کرده و میگوید: آیا درست است نعیم اکبر یعنی رضوان الهی را وسیله تحقق نعیم کوچکتر یعنی نعیم جنات کنید؟ آیا خداوند شما را برای جنات نعیم آفریده یا جنات نعیم را به خاطر شما خلق کرده است و شما را برای عبادت خود آفریدهاست تا از رضوان الهی به عنوان هدف نهاییتان پیروی کنید؟ والله والله که در این امت، قومی زندگی میکنند که محبوب خدا و محب او هستند [یحبهم الله و یحبونه]. من بسیاری از آنان را نمیشناسم ولی آنها خود میدانند که به بالاترین درجه جنات نعیم که با نام «وسیله» شناخته میشود، راضی نخواهند شد و اگر هر یک از آنان به فوز این مقام نایل گردد، آن را وسیلهای برای تحقق نعیمی خواهند کرد که از نعیم جنات بسیار بزرگتر است، یعنی راضی بودن خداوند در نفسش بدون این که متحسر و حزین باشد.
ممکن است یکی از علمای مسلمین که به خواست خداوند از این بیان باخبر شدهاست، بخواهد بگوید: «ای کسی که ادعا میکنی خداوند در نفس خود به خاطر بندگان گمراهش حزین و متحسر است، از خداوند واحد قهار بترس»!. پس مهدی منتظر در پاسخ میگوید: آیا معترف نیستید که خداوند از توبه بندهاش بسیار خوشحال میشود؟ حزن او هم برای بندگان گمراهش که از کوتاهیهای خود نزد پروردگار متحسرند، بسیار عظیم است. وجود حسرت و حزن در نفس خدا را در این آیات مییابیم، آیاتی که خداوند در محکمات کتابش از حال خود به ما خبر میدهد و میفرماید به خاطر ظلمی که آنان به خود کردهاند متحسر و حزین است. خداوند تعالی میفرماید:
{إِن كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ﴿٢٩﴾ يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿٣٠﴾ أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لَا يَرْجِعُونَ ﴿٣١﴾} صدق الله العظيم [يس].
اما خداوند آنان را به دلیل یأس از رحمت او، در عذاب وامیگذارد، چون به کلی از رحمتش ناامید و مأیوساند. برای همین هم از خدا نمیخواهند به آنها رحم کند، بلکه از پروردگارشان درخواست میکنند تا آنها را به حیات دنیوی بازگرداند تا اعمالی غیر از اعمالی که مرتکب شده بودند، انجام دهند و سپس میگویند اگر به اعمالی بازگردند که خدا نهی فرمودهاست؛ ظالماند. تک تکشان میگویند:
{رَبِّ ارْجِعُونِ ﴿٩٩﴾ لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ...} [المؤمنون]
اما خداوند با برانگیختن رسولان خود و کسانی که برای تذکر و یا داشتن عذر در پیشگاه خدا، آیات بینه و محکم الهی را برای آنان میخواندند، در برابرشان حجت آورده است. ولی آنها نسبت به آن کافر شده و به رسولان خدا و پیروانشان میگفتند:
{إِنْ أَنتُمْ إِلَّا تَكْذِبُونَ ﴿١٥﴾ قَالُوا رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ ﴿١٦﴾ وَمَا عَلَيْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ ﴿١٧﴾} [يس].
تا جایی که رسولان الهی و کسانی که با وی ایمان آورده بودند بگویند: «نصرت خداوند کی فرا خواهد رسید؟» و خداوند هم به ایشان یاری میرساند که خداوند تغییری در کلماتش نداده و خلف وعده نمیکند. تا وقتی که معارضان، عذاب خدا را به صورت لرزیدن زمین زیر پایشان را حس میکردند و از ترس فرو ریختن سقف بر سرشان، از دیار و خانههایشان میگریختند. پس خداوند، با عذاب جنگ خود را از راه زمین و آسمان و دریا غافلگیرشان میکرد. وقتی با احساس لرزیدن زمین، از ترس ریختن سقف بر سرشان از خانه و دیارشان میگریختند، خداوند چشمههای آتشفشان را در برابرشان منفجر میکرد و بر سرشان آتش میبارید؛ لذا به سوی خانههایشان برمیگشتند، چون خراب شدن سقف خانه برسرشان بهتر از آتش سنگهای مذابی است که از آتشفشان بر سرشان میریخت و یا بهتر از غرق شدن با موجهای سهمگین دریای مسجور که بهسوی خشکی هجوم میآورند، است. عذاب از هر طرف بر سرشان میبارید، لذا کسانی که اول کار فرار کرده و از زلزله نجات یافته بودند، به خانههایشان بازمیگشتند، اما خانههایشان را هم ویران شده مییافتند. آنان با فرار از عذاب الهی نمیتوانستند خدا را عاجز کنند؛ لذا میگفتند: «يا ويلنا إنَّا كنّا ظالمين» ، وای بر ما که ظالم بودیم و از خداوند نمیخواستند به حق رحمتی که برخود نوشته است، به آنان رحم کرده و عذاب را از آنان بردارد و هم چنان تکرار میکردند: «وای بر ما! به یقین ما ظالم بودیم!» و همچنان این سخن را تکرار میکردند، تا خداوند آنها را درو کرده و خاموش میساخت! {اشاره به آیه کریمه سوره الأنبیاء:فَمَا زَالَتْ تِلْكَ دَعْوَاهُمْ حَتَّىٰ جَعَلْنَاهُمْ حَصِيدًا خَامِدِينَ ﴿۱۵﴾} و به سوی عذابی که شدیدتر و پایدارتر بود[عذاب بعد از مرگ] منقل میشدند. هریک از گمراهان میگفتند:
{يَا حَسْرَتَىٰ عَلَىٰ مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللَّـهِ وَإِن كُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ ﴿٥٦﴾} [الزمر]. آنان دیگر بر کفر و عناد و تکبرشان اصراری نداشتند، بلکه ظالمانشان از شدت ندامت دست خود را میگزیدند و در زندان مرکزی به حبس ابد گرفتار شدند.
ممکن است کسی سؤال کند: «این زندان کدام است؟». میگوییم: زندان عظیم خداوند که هفت در دارد، ظاهر آن آتشی است که شعله میکشد و باطن آن شدیدتر و بزرگتر است. بر بالای سرشان آتش و از زیر پایشان آتش جاری است و درهای هفتگانه آن به روی آنان بسته میشود. حیات آنان مرگ ندارد و در آنجا نه میمیرند و نه زنده میمانند. هربار که پوستشان میسوزد، در چشم برهم زدنی خداوند پوست جدیدی جای آن میآورد؛ در کمتر از چشم برهم زدن....آیا در برابر آتشی که سوخت ان سنگ است طاقت دارید؟ آتش آن مانند آتشی نیست که شما از چوب درختان روشن میکنید...بلکه سوخت این آتش سنگ است و ساکنان آن بندگانی که در حق خود ظلم کردهاند. آنها از رحمت پروردگارشان ناامید هستند و از بندگان مقرب خدا درخواست رحمت پروردگارشان را دارند:
«ادعوا ربكم يخفِف عنّا يوماً واحداً من العذاب»، [از پروردگارتان بخواهید یک روز عذاب را از ما بردارد].علت اینکه به جای خداوند، از بندگانش درخواست میکنند این است که از رحمت الهی مأیوسند و با این کار بیشتر از قبل در حق خود ظلم میکنند؛ با اینکه باب دعا به پیشگاه پروردگار، در دنیا و آخرت باز است. در آخرت در اعمال بسته است، اما برای کسانی که از خداوند درخواست رحمت کنند، در دعا باز میماند و وعده خدا حق است. خداوند ارحم الراحمین است...
ای بندگان خدا از خدا تقوا کنید و از کسی که شما را به سوی رضوان الهی دعوت میکند؛ پیروی نمایید. از آنچه که در آیات محکم ذکر آمده است، پیروی کنید. از خداوند واحد قهار به سوی خودش بگریزید، به سوی خودش بگریزید... و بدانید جز خدا، پناهگاهی برای فرار از عذاب خدا در دنیا و آخرت وجود ندارد. آن طور نیست که شما تصور کرده و به خدا افترا میزنید؛ شفاعت هیچ،کسی نزد او فایده ندارد و جز پروردگار ولی، و نبی، شفاعت کنندهای ندارید....
از گروههای و احزاب مسلمین به شدت در تعجبم که میدانند این بیان، به حق از آنچه که در قرآن عظیم آمده؛ استنباط شده ولی میروند و به نام دین، یک دیگر را میکشند و به دنبال قدرت و سلطهی حقیر دنیا هستند. ای عجب ازآنچه که دوست داشته و طمع رسیدن به آن را دارند؛ رسیدن به کرسی حکومت به عشق قدرت و مال! آیا نمیدانند که در اول کار در برابر پروردگار تنها مسئول اهل بیتشان هستند، ولی بعد از رسیدن به کرسی حکومت؛ در پیشگاه خدا مسئولیت تمام امت را بر گردن دارند؟ و اگر حاکم ظالمی باشند که به طعام مساکین اهمیتی ندهند و حق آنان از بیت المال مسلمین را به ایشان نپردازندِ خواهد گفت:
{مَا أَغْنَىٰ عَنِّي مَالِيَهْ ﴿٢٨﴾ هَلَكَ عَنِّي سُلْطَانِيَهْ ﴿٢٩﴾} [الحاقة]،
و خداوند به این پادشاه یا رئیس میگوید:
{خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ﴿٣٠﴾ ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ ﴿٣١﴾ ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ ﴿٣٢﴾ إِنَّهُ كَانَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّـهِ الْعَظِيمِ ﴿٣٣﴾ وَلَا يَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ ﴿٣٤﴾} صدق الله العظيم [الحاقة]
ای عاشقان قدرت از خدا تقوا کنید! شما به حیات دنیا راضی شده و دانشتان از دنیا همین است: حب قدرت و یا کسب مال از هر راهی ولو اینکه از راه ریختن خون مردم باشد....و سپاهشان هم برای خواست آنها خود را به مهلکه و ورطه میافکنند! ای عجب؛ آیا احدی از آنان وقتی میخواهد کسی را بکشد از خودش میپرسد عاقبتش چه خواهد شد؟ والله والله که اگر تمام کوهها و خاک زمین را طلا کنید و همه آن را بدهید تا خدا شما را از آتش جهنم نجات دهد، خدا زمین پر از طلا را به جای او نخواهد پذیرفت؛ پس چرا این قدر مال را دوست دارید و به خاطر مال و قدرت؛ خون یک دیگر را بر زمین میریزید؟ ای جماعت مسلمین! اگر صادق بوده و واقعاً در پی این هستید که به قدرت برسید تا قدرت وسیلهای باشد برای حکم بر اساس فرامین الهی و برداشتن ظلم انسان از برادر انسانش؛ پس چرا به دعوت کسی که شما را به حکمیت کتاب خدا فرا میخواند، پاسخ نمیدهید؟ و اگر فریاد دینداری شما برای رسیدن به حکومت و سلطنت و مال باشد؛ به این دعوت پاسخ نخواهید داد. فرض کنید یکی از شما به کرسی حکومت برسد و صد سال از مال و قدرت برخوردار شود و سپس بمیرد در حالی که برای رعایای ضعیف و فقرا و مساکین؛ حاکم ظالمی بوده است. سپس خداوند او را تا بینهایت در آتش جهنم حبس کند؛ آنچه که در دنیا از آن بهره برده بودید در آنجا به چه کارتان میآید؟ آیا تعقل نمیکنید! پس هر کس از شما که میخواهد برای حکم کردن بر اساس فرامین نازل شده خداوند به قدرت برسد، به دعوت کسی که شما را به حکمیت کتاب خدا فرا میخواند، پاسخ دهد و اگر سرباز زنید؛ دروغگو هستید و تنها فریاد دینداری سر دادهاید تا به قدرت برسید. در این صورت به شما بشارت میدهم که خداوند از زمین و آسمان و دریا به جنگ شما میآید و این عذاب روز عقیم است که از کوکب عذاب به شما میرسد. کوکبِ عذابی که از جنوب زمین بر شما طلوع خواهد کرد. این کوکبِ سقر است که هر از چندگاهی به سراغ بشر میآید ]لواحة للبشر] و به صورت ناگهانی به سراغتان میآید و نمیتوانید مانع عبور آن از آسمان زمینتان شوید و بر سرتان بارانی از سنگهای آتشین فرو میفرستد و مهلت داده نمیشوید واین وعده محتوم خداوند است...
من میترسم عذابی نزدیکتر [خفیفتر] بر سر مسلمانان نازل شود؛ میترسم به خاطر روگردان شما از آنچه که خداوند در کتاب خود قرآن عظیم فرستادهاست، گرفتار بادی عقیم شوید و یا شهابی آتشین از آسمان بر زمینتان فرود آید، مانند «راجفه»ای که بر سر ثمود نازل شد...قرآنی که به آن ایمان دارید ولی آن را مهجور گذاشته و احکام و حدود آن را اجرا نمیکنید. خداوند شما را به خاطر کفر نسبت به امام مهدی ناصر محمد یمانی عذاب نمیکند، من تنها بشری مانند شما هستم؛ بلکه غضب خداوند بر شما به علت این است که از حکمیت فرمان خدا میانتان روگردانید. بنده خدا و خلیفه او امام مهدی منتظر ناصر محمد یمانی وظیفهای جز این ندارد که در موارد مشاجرات دینی؛ حکم خدا را برایتان بیاورد. ای جماعت مسلمین؛ اگر به کتاب خدا و سنت حق رسولش- که مخالف محکمات قرآن عظیم نیست- ایمان دارید؛ پس تسلیم حکم خدا شوید که این برای شما بهتر است. و اگر سرباز زدید؛ پروردگار من و پروردگار شما بهتر میداند با چه چیزی [عذابی] دعوت حق پروردگارتان را درک میکنید و حکم با خداوند اسرع الحاسبین است.
وسلامٌ على المرسلين والحمد لله ربّ العالمين..
عبد الله وخليفته للحكم بما أنزل الله؛ الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.
اقتباس: اضغط للقراءة