- 1 -
الإمام ناصر محمد اليماني
10 - رجب- 1428 هـ
25 - 07 - 2007 مـ
۳-مرداد-۱۳۸۶ه.ش.
10:56 مساءً
ــــــــــــــــــ
فتوای مهدی منتظر درمورد دیدن آشکار خداوند جل ثناؤه...
بیانی مهم و بشارت برای مؤمنان....
بسم الله الرحمن الرحيم، ازمهدی منتظَر خليفه الله در زمین بخ تمام مسلمانان و مردم جهان و سلام بر آنان که از کسی که مردم را به راه راست هدایت میکند، پیروی میکنند، وبعد..
ای علمای مسلمین! من درمورد عقیده دیدن آشکار خداوند به شما هشدار جدی میدهم. من با قرآن عظیم برایتان حکم میآورم تا شما را از شرّ فتنه مسیح دجال، شیطان رجیم نجات دهم. او میخواهد خود را مسیح عیسیبنمریم بنامد، در حالی که فرزند مریم نیست و به همین دلیل نیز به وی مسیح کذاب گفته میشود. او یک چشم نیست و روي پیشانیاش لفظ کافر نقش نبسته است، ذکر چنین نشانههایی، مکر کسانی است که در برابر رسولالله -صلّى الله عليه وآله وسلّم- تظاهر میکردند ایمان دارند و از مومنان هستند تا مردم را از راه خداوند بازدارند و چقدر عمل آنان زشت و بد است. گفتهاند مسیح کذاب یک چشم دارد و روی پیشانیاش لفظ کافر نوشته شده؛ علت هم این است که میدانند چنین چیزی روی صورت مسیح کذاب وجود ندارد و هدفشان این است که شاید شما باور کنید او خداوند و پروردگار عالمیان است؛ خداوند از چنین نسبتی منزه و مقامش بسیار بالاتر از این گونه نسبتهاست. ای مسلمانان! آیا تصور میکنید خداوند، انسان است که قادر نباشید بين حقّ و باطل تمايز قائل شويد، مگر از راه دانستن اینکه مسیح دجال یک چشم دارد و خداوند شما یک چشم نیست؟ عقلتان کجا رفته است؟ خداوند تعالی میفرماید:
{لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ} صدق الله العظيم [الشورى:۱۱]
من مهدی منتظر دو عقیده از عقاید شیعیان را تأیید میکنم: «یکی اینکه خداوند را نمیتوان آشکارا و رودررو دید و دوم اینکه گروهی از مردگان رجعت داشته و به زندگی باز میگردند» . البته با عقایدی که از جانب خداوند برای آن دلیلی نیامده است مخالفم و به گروهی از آنان که قرآن را بر حسب میل خود تفسیر میکنند هشدار میدهم و تمام مسلمانان را از تفسیر کتاب قرآن بر اساس ظن و گمان برحذر میدارم که ظن و گمان کسی را از حق بینیاز نمیکند و این عملی شیطانی و امر شیطان است که ندانسته به خداوند نسبت دهید ولو این که بخواهید آیات کتاب را تأویل نمایید. چون منظور از تأویل ؛ معنا و مقصودی که خداوند در نفس خود از آن کلام دارد. لذا جناب عالم! اگر تأویل شما درست و حق نباشد؛ به خداوند نسبت ناحق دادهاید و خداوند شما را بهخاطر مخالفت با فرمانش مورد محاسبه قرار خواهد داد. خداوند تعالی میفرماید:
{قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ ربّي الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الحقّ وَأَن تُشْرِكُوا بِاللَّـهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَن تَقُولُوا عَلَى اللَّـهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿٣٣﴾} صدق الله العظيم [الأعراف].
پس جناب عالم! تو [ با تأویل نادرست] از فرمان شیطان که مخالف امر خداوند است پیروی کردهای. خداوند تعالی میفرماید:
{وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ ۚ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﴿١٦٨﴾ إِنَّمَا يَأْمُرُكُم بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَن تَقُولُوا عَلَى اللَّـهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿١٦٩)} صدق الله العظيم [البقرة].
آیا من جز کلام خداوند تأویل دیگری برای کلام خدا میآورم؟ شما را چه میشود که حاضر نیستید باور کرده و بپذیرید؟ آیا شما برای تشخیص خداوندِ «حقّ» از باطل، شرط میگذارید و تصور میکنید فرق دجالِ باطل با خداوندِ حق در این است که دجال یک چشم دارد و خداوند یک چشم نیست؟ آیا باور کردهاید که خداوند به شکل انسان است و فرق او با دجال دراین است که خداوند یک چشم نیست و دجال یک چشم بیشتر ندارد! شما را چه میشود؛ این چگونه حکمی است؟ آیا حکم حق خداوند درمثالی که درباره کوه بزرگ برایتان آورده، کافی نیست؟ وقتی کوه نتواند دیدن خداوند را تاب بیاورد؛ چگونه انسانی ضعیف قادر به تحمل دیدن روی خداوند باشد؟ و انسان ضعیف آفریده شده است[اشاره به آیه کریمه:وَخُلِقَ الْإِنسَانُ ضَعِيفًا ﴿٢٨﴾سوره النساء]
این عقیده باطلی است و ازجانب خداوند هیچ دلیلی برای اثبات آن نیامده است.خداوند تعالی میفرماید:
{وَلَمَّا جَاءَ مُوسَىٰ لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنظُرْ إِلَيْكَ ۚ قَالَ لَن تَرَانِي وَلَـٰكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي ۚ فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا ۚ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ ﴿١٤٣﴾} صدق الله العظيم [الأعراف].
نمیبینید بعد از آنکه موسی به هوش آمد چه گفت:
{فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ}صدق الله العظيم
معنی گفته موسی کاملا روشن و واضح است، او پروردگار خود را که هیچ مثل و مانندی ندارد، منزه از آن میداند که قابل رؤیت باشد و حتی کوه بزرگ قادر به تحمل دیدن آشکارعظمت خداوند نیست؛ الله أعظم سُبحانه وتعالى علواً كبيراً...خداوند توانایی کوه را شرط قرار میدهد که اگر کوه توانست در برابر مشاهده آشکار خداوند تاب بیاورد؛ انسان میتواند امیدوار باشد که بتواند خداوند را آشکارا ببیند. لذا خداوند تعالی میفرماید:
{قَالَ لَنْ تَرَانِي وَلَكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّى ربّه لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ} صدق الله العظيم [الأعراف:۱۴۳].
و موسی عظمت بیانتهای خداوند را درک نمود و گفت:
{قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ}صدق الله العظيم
ای جماعت مسلمانان؛ شما نیز مانند موسی توبه کنید و هریک از شما همان سخن موسی را بر زبان بیاورد که گفت:
{قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ}صدق الله العظيم
یعنی من اولین مؤمنی هستم که باور دارم خداوند از دیدهها آگاه است اما دیدگان قادر به درک او نیست. من سخن گفتن خداوند از ورای حجاب را رد نمیکنم اما ای مردم، این سخن گفتن آشکار و رودررو نیست. خداوند تعالی میفرماید:
{وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّـهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ ۚ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ ﴿٥١﴾} صدق الله العظيم [الشورى].
آیا خداوند سبحان روز قیامت رودررو با شما سخن خواهد گفت ؟ پاک و منزه است او.... بلکه آسمان با ابرهایی که حجاب خداوندند از هم شکافته شده و فرشتگان فرود میآیند وخداوند تعالی میفرماید:
{هَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا أَن يَأْتِيَهُمُ اللَّـهُ فِي ظُلَلٍ مِّنَ الْغَمَامِ وَالْمَلَائِكَةُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ ۚ وَإِلَى اللَّـهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ﴿٢١٠﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
می دانم کسی هست که الآن بمیخواهد به من بگوید: «صبر کن؛ مگر خداوند تعالی نفرموده است:
{وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ ﴿٢٢﴾ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ﴿٢٣﴾} صدق الله العظيم [القيامة].
در پاسخش میگوییم: شما باید عقاید خود را با آیات محکم و واضح و روشنی که هر عرب زبانی آنها را میفهمد، تطبیق دهید. اما اگر احادیث را با آیات متشابه تطبیق دهید گرفتار فتنه خواهید شد؛ آیا شما نیز مانند اهل کتاب شدهاید که به بخشی از قرآن ایمان داشته و نسبت به بخشهای دیگر آن کافرید؟ و لذا اگر احادیث را با آیات متشابه تطبیق دهید؛ خداوند آیات محکم خود را در کمینتان میگذارد. چون اگر به محکمات کتاب مراجعه نمایید خواهید دید با این حدیث اختلاف و با آیه متشابهای که شبیه حدیث فتنهانگیز است تفاوت دارد. لذا بر شما واجب است که به آیات محکم روشن و واضح کتاب تمسک جویید؛ آیاتی که خداوند آنها را اساس و بنیاد کتاب قرار داده تا هرکس که به آنها تمسک جوید به ریسمان مطمئنی [العروة الوثقی] تمسک جسته که گسستی در آن نیست.
اما کسانی که قلبشان منحرف و بیماراست به دنبال آیاتی میروند که ظاهری شبیه حدیث دروغ دارد و از آنجایی که میخواهند ثابت کنند حدیث از جانب رسولالله صلى الله عليه وآله وسلم است، بر روی آیاتی که ظاهری مشابه حدیث دروغین دارند تکیه میکنند؛ درحالیکه این احادیث با مکر شیاطین بشر وارد روایات شدهاند، و تأویل آیاتی که ظاهری مشابه آن دارند میبایست توسط راسخین در علم کتاب از قرآن عظیم استنباط گردند. اما کسانی که قلبهای منحرف دارند، قصد ندارند به خدا نسبت ناحق بدهند اما گمان میکنند این حدیث در موافقت با این آیه آمده است. آنچه که برایشان مهم است اثبات این حدیث است نه قرآن و لذا ولو اینکه در قرآن به دنبال تأویل آیات بگردند، قلبشان از محکمات قرآن منحرف میشود و به سراغ آیاتی میروند که نیاز به تأویل دارند و قلبشان از آیات محکم و واضح قرآن دور میشود؛ درحالیکه خداوند این آیات را به صورت واضح و روشن و به عنوان آیات بنیادی کتاب [ام الکتاب] معین نموده است و اصل دین حنیف اسلام را براساس آنها بنا نموده است. خداوند تعالی میفرماید:
{هُوَ الَّذِي أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ ۗ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّـهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا ۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿٧﴾} صدق الله العظيم [آل عمران].
مقصود خداوند این نیست که یهود و کفار به دنبال آیات متشابه میافتند؛ کسی که نسبت به قرآن کافر است چگونه به دنبال تأویل آن میرود؟ و شیاطین بشر از قوم یهود نیز میدانند که قرآن به حق از جانب پروردگار آمده است و تلاش میکنند نور خداوند را با دهانشان خاموش سازند؛ مقصود خداوند گروهی از علمای مسلمین است که به دنبال تأویل قرآنند و نمیخواهند تعمداً آن را به خطا تأویل نمایند؛ ولی اصرار دارند که ثابت کنند فلان حدیث از جانب رسولالله است و با اینکه میبینند آن حدیث با آیات محکم کتاب هماهنگی ندارد؛ ولی آن آیات را رها کرده و بر روی آیاتی که با حدیثشان شباهت دارد تکیه میکنند. آنها نمیدانند این موضوع برای مسلمانان فتنه است ومنظور از انحراف در اين آيه؛ انحرافی است که در قلب این علما نسبت به آیات محکم و واضح و روشن کتاب وجود دارد. با این کار آیات محکم را انکار کرده و از آیاتی که ظاهری شبیه به حدیث دروغین دارند پیروی میکنند. اما راسخین در علم میگویند:
{يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا ۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ} صدق الله العظيم.
اما من مهدی منتظر تأویل حقَ آیات متشابه را که پروردگارم به من آموخته است؛ میدانم و در وهله اول تعریف این آیات را برایتان میآورم:
این آیات دارای تشابه لغوی هستند ولی تأویل آنها به کل با ظاهرشان فرق دارد.
زمانی که قاری این آیات خداوند تعالی را میخواند که:
{وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ ﴿٢٢﴾ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ﴿٢٣﴾} صدق الله العظیم[القيامة]،
گمان میکند این آیه از آیات محکم و واضح است؛ ولی اگر در قرآن تدبر کند، آیهای را مییابد که به طور کامل ظن او را رد میکند و این {لَّا} نفی قطعی گمان اوست:
{لَّا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ} [الأنعام:۱۰۳]،
و هم چنین نفی و رد کامل و ازلی سخن گفتن خداوند با انسان [مگر از ورای حجاب] را، خداوند تعالی میفرماید:
{وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّـهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ ۚ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ ﴿٥١﴾} صدق الله العظيم [الشورى].
اینجاست که باید از گمانی که درباره:{وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ ﴿٢٢﴾ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ﴿٢٣﴾}کرده بود بازگردد، چرا که تأویل آن مانند ظاهرآیه نیست و سپس بگوید:" الله اعلم". واین جا است که خداوند او را برمیگزیند و از راسخین در علم کتاب قرارش میدهد و برهان فرقان را به وی عنایت خواهد کرد و این نوری از جانب خداوند است تا تأویل این آیه را دریابد. میدانید چرا؟ چون از خدا میترسد و نمیخواهد غیر حق به خداوند نسبت دهد و خداوند به شما وعده داده است که نوری به شما عطا خواهد نمود تا بتوانید حق و باطل را از یکدیگر جدا کنید. خداوند تعالی می فرماید:
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَتَّقُوا اللَّـهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّـهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ ﴿٢٩﴾} صدق الله العظيم [الأنفال].
این زمانی است که خداوند ببیند انسان در نفس خود متألم بوده و خواهان حق است و این خداوند است که «حقّ» است؛ لذا تا زمانی که به دنبال حق باشد؛ خداوند او را به راه درست و حق هدایت مینماید. خداوند تعالی میفرماید:
{وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّـهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ ﴿٦٩﴾} صدق الله العظيم [العنكبوت].
بازمیگردیم به تأویل {وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ} صدق الله العظيم [القيامة:٢٢].
شایسته نیست که من تأویل خود را از جایی غیر از قرآن عظیم بیاورم تا بهناحق برعلیه خود حجت به دست شما ندهم. اما مقصود از «وجوه» که در این آیه به آن اشاره شده است؛ قلبهاست و به وجه باطنی انسان اشاره میکند. انسان دو وجه دارد: وجه ظاهری و وجه باطنی که همان قلب اوست. اگر زبان و قلبش یکی باشند و یکسان سخن بگویند فرد تنها یک صورت دارد؛ اما اگر به زبان چیزی بگوید و در قلبش چیز دیگری باشد «دوچهره» خواهد بود. خداوند در آیات دیگر برایتان روشن نموده که منظور از «وجوه» ، قلبهاست. برای مثال این هشداری که به یهودیان و نصاری [مسیحیان] میدهد و میفرماید:
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُم مِّن قَبْلِ أَن نَّطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَىٰ أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ ۚ وَكَانَ أَمْرُ اللَّـهِ مَفْعُولًا ﴿٤٧﴾} صدق الله العظيم [النساء].
و اما بخش اول آيه خطاب به نصاری [مسیحیانی] است که به رسولالله مسيح عيسىبنمريم عليه الصلاة والسلام ایمان دارند:
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُم مِّن قَبْلِ أَن نَّطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَىٰ أَدْبَارِهَا} صدق الله العظيم [النساء].
در اینجا نصاری [مسیحیان] تهدید میشوند تا به مبالغه در مورد مسیح عیسیبنمریم ادامه ندهند و بین رسولان خداوند تفاوت قائل نشده و او را خدا نخوانند و اگر دست برندارند؛ خداوند فرزند مریم را برای آنان آشکار خواهد ساخت و او نیز آنان را به اسلام دعوت خواهد نمود و آنان به او کافر میشوند و سپس خداوند بر قلبهایشان پرده میکشد و به رسولی که پیش از این از جانب خداوند به سویشان فرستاده شده بود ؛ کافر میشوند. خداوند بر قلبهایشان پرده میکشد و آنها را به گذشتهشان [ یعنی قبل از ایمان آوردن] باز میگرداند، پس پیرو دشمن خداوند و دشمن رسول او یعنی مسیح دجال میگردند که ادعا میکند مسیح عیسیبن مریم و پروردگار عالمیان است. خداوند آنها را به خاطر مبالغه به ناحق درشأن فرزند مریم گرفتار فتنه مینماید و آنها به فرزند واقعی و حقّ مریم کافر میشوند. او با آنان سخن گفته و ایشان را بهسوی اسلام و قرآن فرا میخواند؛ اما نسبت به او کافر شده و از دشمنش یعنی مسیح دجال که تصور میکنند مسیح عیسیبنمریم است [و عقیده باطل آنها را تأیید میکند] پیروی مینمایند. مسیح کذاب میگوید که مسیح عیسیبنمریم و پروردگار عالمیان است؛ درحالیکه فرزند مريم چنین ادعایی نمیتواند بکند. و این مدعی، مسیح کذاب شیطان رجیم است و اما شیاطین بشر از قوم یهود از اولین کسانی هستند که از او پیروی مینمایند و برای همین نیز مانند گذشتگانشان مورد لعن واقع شده و مسخ میشوند و تنها تفاوت در این است که گذشتگانشان به بوزینه تبدیل شدند و اینان به خوک تبدیل خواهند شد. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ} صدق الله العظيم [المائدة:۶۰].
و اما بوزینهها؛ پیشینیانشان به بوزینه مسخ شدهاند. خداوند تعالی میفرماید:
{فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ} صدق الله العظيم [البقرة:٦٥].
اما از این گروه که بعد از روشن شدن حق؛ بر کفر خود اصرار داشته و بر آن پایدار میمانند؛ به خواست خداوند عدهای به خوک مسخ میشوند و انذار دهنده معذور است. اما من برای گروهی از مسلمانان نگرانم که ممکن است به اراده خداوند به خوک مسخ شوند، آنها کسانی هستند که ۹۹ درصد مطمئن هستند که من مهدی منتظر حق هستم ولی با این وجود تعصب و غرور آنها را به گناه میکشاند و به افسانه سرداب سامرا میآویزند، با ای که خود میدانند در نفسشان چه میگذرد... با این که من عقیده آنان در مورد عدم امکان دیدن رودرروی خداوند و در مورد بازگشت گروهی از کفار از مرگ [با هدف اینکه ما به راه راست هدایتشان کنیم] را تأیید میکنم؛ ولی انذار دهنده معذور است. خداوند تعالی میفرماید:
{عَسَىٰ رَبُّكُمْ أَن يَرْحَمَكُمْ ۚ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا ۘ وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ حَصِيرًا ﴿٨﴾} صدق الله العظيم [الإسراء].
اما با کمال تأسف؛ گروهی از کافران مجدد به همان راهی میروند که از آن منع شده بودند و خداوند باردیگر آنها را هلاک میکند و در جریان رستاخیز فراگیر[بعث شامل] مجدد زنده میشوند و خداوند خطاب به آنان میفرماید:
{كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّـهِ وَكُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ۖ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿٢٨﴾} [البقرة].
خداوند جوابی که آنها میدهند را، در جایی دیگر میآورد. خداوند تعالی میفرماید:
{قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَىٰ خُرُوجٍ مِّن سَبِيلٍ ﴿١١﴾ ذَٰلِكُم بِأَنَّهُ إِذَا دُعِيَ اللَّـهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ ۖ وَإِن يُشْرَكْ بِهِ تُؤْمِنُوا ۚ فَالْحُكْمُ لِلَّـهِ الْعَلِيِّ الْكَبِيرِ ﴿١٢﴾} صدق الله العظيم [غافر].
نمیخواهم گفتار درباره دلایل رجعت و بازگشت اموات را طولانی کنم، دلایل و برهانهای زیادی وجود دارد. اما اگر در اين باره مجادله نماييد، آنها را در پايگاه ارائه خواهم کرد و مجادله کنندگان را ساکت خواهم کرد. فعلاً خطاب به مسلمانان میگویم: ای جماعت مسلمانان! از مسیح دجال برحذر باشید؛ او از رجعت سوءاستفاده کرده و میگوید امروز؛ همان روز جاودانگی است و این اوست که مردگان را برمیانگیزد. اما او دروغگوی بیشرمی است که میخواهد از برانگیخته شدن اول سوءاستفاده کند و بگوید این همان روز جاودانگی است و آتش و بهشت در دست من است! اما آتش؛ مانند همان آتشی است که هر یک از شما میتواند آن را برافروزد و بهشت؛ همان باغی است که در باطن زمین؛ یعنی در زمین مفروشه و زیر زمین شما قرار دارد . این باغ بهشت، همان جنتی است که مسیح دجال پدر شما آدم را از آن بیرون راند؛ مراقب باشید که شما را نیز مانند پدرتان گرفتار فتنه نکند.
ممکن است کسی سخن مرا قطع کرده و بگوید: «خیر؛ آدم خلیفه خداوند در جنت المأوی و نزد سدرة المنتهی بود». در پاسخ به او میگوییم: آدم خلیفه خداوند در زمین بود نه در جنت المأوی در کنار سدرة المنتهی. خداوند تعالی می فرماید:
{وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ ۖ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿٣٠﴾} [البقرة].
و خداوند تعالی میفرماید:
{وَإِذْ قَالَ ربّك لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ ﴿٢٨﴾ فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ ﴿٢٩﴾ فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ ﴿٣٠﴾ إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَىٰ أَن يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ ﴿٣١﴾ قالَ يَا إِبْلِيسُ مَا لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ ﴿٣٢﴾ قَالَ لَمْ أَكُن لِّأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ ﴿٣٣﴾ قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ ﴿٣٤﴾ وَإِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلَىٰ يَوْمِ الدِّينِ ﴿٣٥﴾ قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿٣٦﴾ قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ ﴿٣٧﴾ إِلَىٰ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ﴿٣٨﴾ قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿٣٩﴾ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ ﴿٤٠﴾ قَالَ هَـٰذَا صِرَاطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ ﴿٤١﴾ إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ ﴿٤٢﴾ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿٤٣﴾ لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِّكُلِّ بَابٍ مِّنْهُمْ جُزْءٌ مَّقْسُومٌ ﴿٤٤﴾} [الحجر].
اما خداوند به شیطان رجیم مهلت داد و او را اخراج نکرد. خداوند تعالی میفرماید:
{فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَـٰذَا عَدُوٌّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَىٰ ﴿١١٧﴾} صدق الله العظيم [طه].
اگر خداوند به ابلیس فرصت نداده و او را بیرون کرده بود؛ چگونه شیطان توانست با آدم و حواء صحبت کند؟ خداوند تعالی می فرماید:
{وقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَـٰذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ} صدق الله العظيم [الأعراف:٢٠].
ممکن است کسی از شما با من مجادله کند و بگوید که خداوند تعالی فرموده است:
{وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ} صدق الله العظيم [البقرة:۳۶].
در جواب میگوییم: این هبوط از نعمت به شقاوت و سختی بوده است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَـٰذَا عَدُوٌّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَىٰ ﴿١١٧﴾} [طه]
و شما را از آن به جایی راند که فعلا در آن ساکنید؛ پس مراقب مسیح دجال که پدرتان را از جنت بیرون راند باشید. خدایا شاهد باش که من ابلاغ کردم و خبر را به آنها رساندم.
ابن عمر میبینم که بعد از خواندن این بیان دهشت کردهای؛ مهم نیست. این بیان حاوی فتاوی بسیار مهم عقیدتی است و برای به شکست کشاندن مكر شیاطین جن و انس و نجات امت از فتنه مسیح دجال آورده شده است؛ آیا آنها [بهراستی] مسلمانند؟
وسلامٌ على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين..
أخو أحباب الله وأوليائه الإمام ناصر محمد اليماني..
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اقتباس: اضغط للقراءة
الإمام ناصر محمد اليماني
10 - رجب- 1428 هـ
25 - 07 - 2007 مـ
۳-مرداد-۱۳۸۶ه.ش.
10:56 مساءً
ــــــــــــــــــ
فتوای مهدی منتظر درمورد دیدن آشکار خداوند جل ثناؤه...
بیانی مهم و بشارت برای مؤمنان....
بسم الله الرحمن الرحيم، ازمهدی منتظَر خليفه الله در زمین بخ تمام مسلمانان و مردم جهان و سلام بر آنان که از کسی که مردم را به راه راست هدایت میکند، پیروی میکنند، وبعد..
ای علمای مسلمین! من درمورد عقیده دیدن آشکار خداوند به شما هشدار جدی میدهم. من با قرآن عظیم برایتان حکم میآورم تا شما را از شرّ فتنه مسیح دجال، شیطان رجیم نجات دهم. او میخواهد خود را مسیح عیسیبنمریم بنامد، در حالی که فرزند مریم نیست و به همین دلیل نیز به وی مسیح کذاب گفته میشود. او یک چشم نیست و روي پیشانیاش لفظ کافر نقش نبسته است، ذکر چنین نشانههایی، مکر کسانی است که در برابر رسولالله -صلّى الله عليه وآله وسلّم- تظاهر میکردند ایمان دارند و از مومنان هستند تا مردم را از راه خداوند بازدارند و چقدر عمل آنان زشت و بد است. گفتهاند مسیح کذاب یک چشم دارد و روی پیشانیاش لفظ کافر نوشته شده؛ علت هم این است که میدانند چنین چیزی روی صورت مسیح کذاب وجود ندارد و هدفشان این است که شاید شما باور کنید او خداوند و پروردگار عالمیان است؛ خداوند از چنین نسبتی منزه و مقامش بسیار بالاتر از این گونه نسبتهاست. ای مسلمانان! آیا تصور میکنید خداوند، انسان است که قادر نباشید بين حقّ و باطل تمايز قائل شويد، مگر از راه دانستن اینکه مسیح دجال یک چشم دارد و خداوند شما یک چشم نیست؟ عقلتان کجا رفته است؟ خداوند تعالی میفرماید:
{لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ} صدق الله العظيم [الشورى:۱۱]
من مهدی منتظر دو عقیده از عقاید شیعیان را تأیید میکنم: «یکی اینکه خداوند را نمیتوان آشکارا و رودررو دید و دوم اینکه گروهی از مردگان رجعت داشته و به زندگی باز میگردند» . البته با عقایدی که از جانب خداوند برای آن دلیلی نیامده است مخالفم و به گروهی از آنان که قرآن را بر حسب میل خود تفسیر میکنند هشدار میدهم و تمام مسلمانان را از تفسیر کتاب قرآن بر اساس ظن و گمان برحذر میدارم که ظن و گمان کسی را از حق بینیاز نمیکند و این عملی شیطانی و امر شیطان است که ندانسته به خداوند نسبت دهید ولو این که بخواهید آیات کتاب را تأویل نمایید. چون منظور از تأویل ؛ معنا و مقصودی که خداوند در نفس خود از آن کلام دارد. لذا جناب عالم! اگر تأویل شما درست و حق نباشد؛ به خداوند نسبت ناحق دادهاید و خداوند شما را بهخاطر مخالفت با فرمانش مورد محاسبه قرار خواهد داد. خداوند تعالی میفرماید:
{قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ ربّي الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الحقّ وَأَن تُشْرِكُوا بِاللَّـهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَن تَقُولُوا عَلَى اللَّـهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿٣٣﴾} صدق الله العظيم [الأعراف].
پس جناب عالم! تو [ با تأویل نادرست] از فرمان شیطان که مخالف امر خداوند است پیروی کردهای. خداوند تعالی میفرماید:
{وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ ۚ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﴿١٦٨﴾ إِنَّمَا يَأْمُرُكُم بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَن تَقُولُوا عَلَى اللَّـهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿١٦٩)} صدق الله العظيم [البقرة].
آیا من جز کلام خداوند تأویل دیگری برای کلام خدا میآورم؟ شما را چه میشود که حاضر نیستید باور کرده و بپذیرید؟ آیا شما برای تشخیص خداوندِ «حقّ» از باطل، شرط میگذارید و تصور میکنید فرق دجالِ باطل با خداوندِ حق در این است که دجال یک چشم دارد و خداوند یک چشم نیست؟ آیا باور کردهاید که خداوند به شکل انسان است و فرق او با دجال دراین است که خداوند یک چشم نیست و دجال یک چشم بیشتر ندارد! شما را چه میشود؛ این چگونه حکمی است؟ آیا حکم حق خداوند درمثالی که درباره کوه بزرگ برایتان آورده، کافی نیست؟ وقتی کوه نتواند دیدن خداوند را تاب بیاورد؛ چگونه انسانی ضعیف قادر به تحمل دیدن روی خداوند باشد؟ و انسان ضعیف آفریده شده است[اشاره به آیه کریمه:وَخُلِقَ الْإِنسَانُ ضَعِيفًا ﴿٢٨﴾سوره النساء]
این عقیده باطلی است و ازجانب خداوند هیچ دلیلی برای اثبات آن نیامده است.خداوند تعالی میفرماید:
{وَلَمَّا جَاءَ مُوسَىٰ لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنظُرْ إِلَيْكَ ۚ قَالَ لَن تَرَانِي وَلَـٰكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي ۚ فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا ۚ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ ﴿١٤٣﴾} صدق الله العظيم [الأعراف].
نمیبینید بعد از آنکه موسی به هوش آمد چه گفت:
{فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ}صدق الله العظيم
معنی گفته موسی کاملا روشن و واضح است، او پروردگار خود را که هیچ مثل و مانندی ندارد، منزه از آن میداند که قابل رؤیت باشد و حتی کوه بزرگ قادر به تحمل دیدن آشکارعظمت خداوند نیست؛ الله أعظم سُبحانه وتعالى علواً كبيراً...خداوند توانایی کوه را شرط قرار میدهد که اگر کوه توانست در برابر مشاهده آشکار خداوند تاب بیاورد؛ انسان میتواند امیدوار باشد که بتواند خداوند را آشکارا ببیند. لذا خداوند تعالی میفرماید:
{قَالَ لَنْ تَرَانِي وَلَكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّى ربّه لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ} صدق الله العظيم [الأعراف:۱۴۳].
و موسی عظمت بیانتهای خداوند را درک نمود و گفت:
{قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ}صدق الله العظيم
ای جماعت مسلمانان؛ شما نیز مانند موسی توبه کنید و هریک از شما همان سخن موسی را بر زبان بیاورد که گفت:
{قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ}صدق الله العظيم
یعنی من اولین مؤمنی هستم که باور دارم خداوند از دیدهها آگاه است اما دیدگان قادر به درک او نیست. من سخن گفتن خداوند از ورای حجاب را رد نمیکنم اما ای مردم، این سخن گفتن آشکار و رودررو نیست. خداوند تعالی میفرماید:
{وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّـهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ ۚ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ ﴿٥١﴾} صدق الله العظيم [الشورى].
آیا خداوند سبحان روز قیامت رودررو با شما سخن خواهد گفت ؟ پاک و منزه است او.... بلکه آسمان با ابرهایی که حجاب خداوندند از هم شکافته شده و فرشتگان فرود میآیند وخداوند تعالی میفرماید:
{هَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا أَن يَأْتِيَهُمُ اللَّـهُ فِي ظُلَلٍ مِّنَ الْغَمَامِ وَالْمَلَائِكَةُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ ۚ وَإِلَى اللَّـهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ﴿٢١٠﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
می دانم کسی هست که الآن بمیخواهد به من بگوید: «صبر کن؛ مگر خداوند تعالی نفرموده است:
{وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ ﴿٢٢﴾ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ﴿٢٣﴾} صدق الله العظيم [القيامة].
در پاسخش میگوییم: شما باید عقاید خود را با آیات محکم و واضح و روشنی که هر عرب زبانی آنها را میفهمد، تطبیق دهید. اما اگر احادیث را با آیات متشابه تطبیق دهید گرفتار فتنه خواهید شد؛ آیا شما نیز مانند اهل کتاب شدهاید که به بخشی از قرآن ایمان داشته و نسبت به بخشهای دیگر آن کافرید؟ و لذا اگر احادیث را با آیات متشابه تطبیق دهید؛ خداوند آیات محکم خود را در کمینتان میگذارد. چون اگر به محکمات کتاب مراجعه نمایید خواهید دید با این حدیث اختلاف و با آیه متشابهای که شبیه حدیث فتنهانگیز است تفاوت دارد. لذا بر شما واجب است که به آیات محکم روشن و واضح کتاب تمسک جویید؛ آیاتی که خداوند آنها را اساس و بنیاد کتاب قرار داده تا هرکس که به آنها تمسک جوید به ریسمان مطمئنی [العروة الوثقی] تمسک جسته که گسستی در آن نیست.
اما کسانی که قلبشان منحرف و بیماراست به دنبال آیاتی میروند که ظاهری شبیه حدیث دروغ دارد و از آنجایی که میخواهند ثابت کنند حدیث از جانب رسولالله صلى الله عليه وآله وسلم است، بر روی آیاتی که ظاهری مشابه حدیث دروغین دارند تکیه میکنند؛ درحالیکه این احادیث با مکر شیاطین بشر وارد روایات شدهاند، و تأویل آیاتی که ظاهری مشابه آن دارند میبایست توسط راسخین در علم کتاب از قرآن عظیم استنباط گردند. اما کسانی که قلبهای منحرف دارند، قصد ندارند به خدا نسبت ناحق بدهند اما گمان میکنند این حدیث در موافقت با این آیه آمده است. آنچه که برایشان مهم است اثبات این حدیث است نه قرآن و لذا ولو اینکه در قرآن به دنبال تأویل آیات بگردند، قلبشان از محکمات قرآن منحرف میشود و به سراغ آیاتی میروند که نیاز به تأویل دارند و قلبشان از آیات محکم و واضح قرآن دور میشود؛ درحالیکه خداوند این آیات را به صورت واضح و روشن و به عنوان آیات بنیادی کتاب [ام الکتاب] معین نموده است و اصل دین حنیف اسلام را براساس آنها بنا نموده است. خداوند تعالی میفرماید:
{هُوَ الَّذِي أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ ۗ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّـهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا ۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿٧﴾} صدق الله العظيم [آل عمران].
مقصود خداوند این نیست که یهود و کفار به دنبال آیات متشابه میافتند؛ کسی که نسبت به قرآن کافر است چگونه به دنبال تأویل آن میرود؟ و شیاطین بشر از قوم یهود نیز میدانند که قرآن به حق از جانب پروردگار آمده است و تلاش میکنند نور خداوند را با دهانشان خاموش سازند؛ مقصود خداوند گروهی از علمای مسلمین است که به دنبال تأویل قرآنند و نمیخواهند تعمداً آن را به خطا تأویل نمایند؛ ولی اصرار دارند که ثابت کنند فلان حدیث از جانب رسولالله است و با اینکه میبینند آن حدیث با آیات محکم کتاب هماهنگی ندارد؛ ولی آن آیات را رها کرده و بر روی آیاتی که با حدیثشان شباهت دارد تکیه میکنند. آنها نمیدانند این موضوع برای مسلمانان فتنه است ومنظور از انحراف در اين آيه؛ انحرافی است که در قلب این علما نسبت به آیات محکم و واضح و روشن کتاب وجود دارد. با این کار آیات محکم را انکار کرده و از آیاتی که ظاهری شبیه به حدیث دروغین دارند پیروی میکنند. اما راسخین در علم میگویند:
{يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا ۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ} صدق الله العظيم.
اما من مهدی منتظر تأویل حقَ آیات متشابه را که پروردگارم به من آموخته است؛ میدانم و در وهله اول تعریف این آیات را برایتان میآورم:
این آیات دارای تشابه لغوی هستند ولی تأویل آنها به کل با ظاهرشان فرق دارد.
زمانی که قاری این آیات خداوند تعالی را میخواند که:
{وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ ﴿٢٢﴾ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ﴿٢٣﴾} صدق الله العظیم[القيامة]،
گمان میکند این آیه از آیات محکم و واضح است؛ ولی اگر در قرآن تدبر کند، آیهای را مییابد که به طور کامل ظن او را رد میکند و این {لَّا} نفی قطعی گمان اوست:
{لَّا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ} [الأنعام:۱۰۳]،
و هم چنین نفی و رد کامل و ازلی سخن گفتن خداوند با انسان [مگر از ورای حجاب] را، خداوند تعالی میفرماید:
{وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّـهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ ۚ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ ﴿٥١﴾} صدق الله العظيم [الشورى].
اینجاست که باید از گمانی که درباره:{وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ ﴿٢٢﴾ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ﴿٢٣﴾}کرده بود بازگردد، چرا که تأویل آن مانند ظاهرآیه نیست و سپس بگوید:" الله اعلم". واین جا است که خداوند او را برمیگزیند و از راسخین در علم کتاب قرارش میدهد و برهان فرقان را به وی عنایت خواهد کرد و این نوری از جانب خداوند است تا تأویل این آیه را دریابد. میدانید چرا؟ چون از خدا میترسد و نمیخواهد غیر حق به خداوند نسبت دهد و خداوند به شما وعده داده است که نوری به شما عطا خواهد نمود تا بتوانید حق و باطل را از یکدیگر جدا کنید. خداوند تعالی می فرماید:
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَتَّقُوا اللَّـهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّـهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ ﴿٢٩﴾} صدق الله العظيم [الأنفال].
این زمانی است که خداوند ببیند انسان در نفس خود متألم بوده و خواهان حق است و این خداوند است که «حقّ» است؛ لذا تا زمانی که به دنبال حق باشد؛ خداوند او را به راه درست و حق هدایت مینماید. خداوند تعالی میفرماید:
{وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّـهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ ﴿٦٩﴾} صدق الله العظيم [العنكبوت].
بازمیگردیم به تأویل {وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ} صدق الله العظيم [القيامة:٢٢].
شایسته نیست که من تأویل خود را از جایی غیر از قرآن عظیم بیاورم تا بهناحق برعلیه خود حجت به دست شما ندهم. اما مقصود از «وجوه» که در این آیه به آن اشاره شده است؛ قلبهاست و به وجه باطنی انسان اشاره میکند. انسان دو وجه دارد: وجه ظاهری و وجه باطنی که همان قلب اوست. اگر زبان و قلبش یکی باشند و یکسان سخن بگویند فرد تنها یک صورت دارد؛ اما اگر به زبان چیزی بگوید و در قلبش چیز دیگری باشد «دوچهره» خواهد بود. خداوند در آیات دیگر برایتان روشن نموده که منظور از «وجوه» ، قلبهاست. برای مثال این هشداری که به یهودیان و نصاری [مسیحیان] میدهد و میفرماید:
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُم مِّن قَبْلِ أَن نَّطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَىٰ أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ ۚ وَكَانَ أَمْرُ اللَّـهِ مَفْعُولًا ﴿٤٧﴾} صدق الله العظيم [النساء].
و اما بخش اول آيه خطاب به نصاری [مسیحیانی] است که به رسولالله مسيح عيسىبنمريم عليه الصلاة والسلام ایمان دارند:
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُم مِّن قَبْلِ أَن نَّطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَىٰ أَدْبَارِهَا} صدق الله العظيم [النساء].
در اینجا نصاری [مسیحیان] تهدید میشوند تا به مبالغه در مورد مسیح عیسیبنمریم ادامه ندهند و بین رسولان خداوند تفاوت قائل نشده و او را خدا نخوانند و اگر دست برندارند؛ خداوند فرزند مریم را برای آنان آشکار خواهد ساخت و او نیز آنان را به اسلام دعوت خواهد نمود و آنان به او کافر میشوند و سپس خداوند بر قلبهایشان پرده میکشد و به رسولی که پیش از این از جانب خداوند به سویشان فرستاده شده بود ؛ کافر میشوند. خداوند بر قلبهایشان پرده میکشد و آنها را به گذشتهشان [ یعنی قبل از ایمان آوردن] باز میگرداند، پس پیرو دشمن خداوند و دشمن رسول او یعنی مسیح دجال میگردند که ادعا میکند مسیح عیسیبن مریم و پروردگار عالمیان است. خداوند آنها را به خاطر مبالغه به ناحق درشأن فرزند مریم گرفتار فتنه مینماید و آنها به فرزند واقعی و حقّ مریم کافر میشوند. او با آنان سخن گفته و ایشان را بهسوی اسلام و قرآن فرا میخواند؛ اما نسبت به او کافر شده و از دشمنش یعنی مسیح دجال که تصور میکنند مسیح عیسیبنمریم است [و عقیده باطل آنها را تأیید میکند] پیروی مینمایند. مسیح کذاب میگوید که مسیح عیسیبنمریم و پروردگار عالمیان است؛ درحالیکه فرزند مريم چنین ادعایی نمیتواند بکند. و این مدعی، مسیح کذاب شیطان رجیم است و اما شیاطین بشر از قوم یهود از اولین کسانی هستند که از او پیروی مینمایند و برای همین نیز مانند گذشتگانشان مورد لعن واقع شده و مسخ میشوند و تنها تفاوت در این است که گذشتگانشان به بوزینه تبدیل شدند و اینان به خوک تبدیل خواهند شد. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ} صدق الله العظيم [المائدة:۶۰].
و اما بوزینهها؛ پیشینیانشان به بوزینه مسخ شدهاند. خداوند تعالی میفرماید:
{فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ} صدق الله العظيم [البقرة:٦٥].
اما از این گروه که بعد از روشن شدن حق؛ بر کفر خود اصرار داشته و بر آن پایدار میمانند؛ به خواست خداوند عدهای به خوک مسخ میشوند و انذار دهنده معذور است. اما من برای گروهی از مسلمانان نگرانم که ممکن است به اراده خداوند به خوک مسخ شوند، آنها کسانی هستند که ۹۹ درصد مطمئن هستند که من مهدی منتظر حق هستم ولی با این وجود تعصب و غرور آنها را به گناه میکشاند و به افسانه سرداب سامرا میآویزند، با ای که خود میدانند در نفسشان چه میگذرد... با این که من عقیده آنان در مورد عدم امکان دیدن رودرروی خداوند و در مورد بازگشت گروهی از کفار از مرگ [با هدف اینکه ما به راه راست هدایتشان کنیم] را تأیید میکنم؛ ولی انذار دهنده معذور است. خداوند تعالی میفرماید:
{عَسَىٰ رَبُّكُمْ أَن يَرْحَمَكُمْ ۚ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا ۘ وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ حَصِيرًا ﴿٨﴾} صدق الله العظيم [الإسراء].
اما با کمال تأسف؛ گروهی از کافران مجدد به همان راهی میروند که از آن منع شده بودند و خداوند باردیگر آنها را هلاک میکند و در جریان رستاخیز فراگیر[بعث شامل] مجدد زنده میشوند و خداوند خطاب به آنان میفرماید:
{كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّـهِ وَكُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ۖ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿٢٨﴾} [البقرة].
خداوند جوابی که آنها میدهند را، در جایی دیگر میآورد. خداوند تعالی میفرماید:
{قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَىٰ خُرُوجٍ مِّن سَبِيلٍ ﴿١١﴾ ذَٰلِكُم بِأَنَّهُ إِذَا دُعِيَ اللَّـهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ ۖ وَإِن يُشْرَكْ بِهِ تُؤْمِنُوا ۚ فَالْحُكْمُ لِلَّـهِ الْعَلِيِّ الْكَبِيرِ ﴿١٢﴾} صدق الله العظيم [غافر].
نمیخواهم گفتار درباره دلایل رجعت و بازگشت اموات را طولانی کنم، دلایل و برهانهای زیادی وجود دارد. اما اگر در اين باره مجادله نماييد، آنها را در پايگاه ارائه خواهم کرد و مجادله کنندگان را ساکت خواهم کرد. فعلاً خطاب به مسلمانان میگویم: ای جماعت مسلمانان! از مسیح دجال برحذر باشید؛ او از رجعت سوءاستفاده کرده و میگوید امروز؛ همان روز جاودانگی است و این اوست که مردگان را برمیانگیزد. اما او دروغگوی بیشرمی است که میخواهد از برانگیخته شدن اول سوءاستفاده کند و بگوید این همان روز جاودانگی است و آتش و بهشت در دست من است! اما آتش؛ مانند همان آتشی است که هر یک از شما میتواند آن را برافروزد و بهشت؛ همان باغی است که در باطن زمین؛ یعنی در زمین مفروشه و زیر زمین شما قرار دارد . این باغ بهشت، همان جنتی است که مسیح دجال پدر شما آدم را از آن بیرون راند؛ مراقب باشید که شما را نیز مانند پدرتان گرفتار فتنه نکند.
ممکن است کسی سخن مرا قطع کرده و بگوید: «خیر؛ آدم خلیفه خداوند در جنت المأوی و نزد سدرة المنتهی بود». در پاسخ به او میگوییم: آدم خلیفه خداوند در زمین بود نه در جنت المأوی در کنار سدرة المنتهی. خداوند تعالی می فرماید:
{وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ ۖ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿٣٠﴾} [البقرة].
و خداوند تعالی میفرماید:
{وَإِذْ قَالَ ربّك لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ ﴿٢٨﴾ فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ ﴿٢٩﴾ فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ ﴿٣٠﴾ إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَىٰ أَن يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ ﴿٣١﴾ قالَ يَا إِبْلِيسُ مَا لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ ﴿٣٢﴾ قَالَ لَمْ أَكُن لِّأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ ﴿٣٣﴾ قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ ﴿٣٤﴾ وَإِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلَىٰ يَوْمِ الدِّينِ ﴿٣٥﴾ قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿٣٦﴾ قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ ﴿٣٧﴾ إِلَىٰ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ﴿٣٨﴾ قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿٣٩﴾ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ ﴿٤٠﴾ قَالَ هَـٰذَا صِرَاطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ ﴿٤١﴾ إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ ﴿٤٢﴾ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿٤٣﴾ لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِّكُلِّ بَابٍ مِّنْهُمْ جُزْءٌ مَّقْسُومٌ ﴿٤٤﴾} [الحجر].
اما خداوند به شیطان رجیم مهلت داد و او را اخراج نکرد. خداوند تعالی میفرماید:
{فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَـٰذَا عَدُوٌّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَىٰ ﴿١١٧﴾} صدق الله العظيم [طه].
اگر خداوند به ابلیس فرصت نداده و او را بیرون کرده بود؛ چگونه شیطان توانست با آدم و حواء صحبت کند؟ خداوند تعالی می فرماید:
{وقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَـٰذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ} صدق الله العظيم [الأعراف:٢٠].
ممکن است کسی از شما با من مجادله کند و بگوید که خداوند تعالی فرموده است:
{وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ} صدق الله العظيم [البقرة:۳۶].
در جواب میگوییم: این هبوط از نعمت به شقاوت و سختی بوده است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَـٰذَا عَدُوٌّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَىٰ ﴿١١٧﴾} [طه]
و شما را از آن به جایی راند که فعلا در آن ساکنید؛ پس مراقب مسیح دجال که پدرتان را از جنت بیرون راند باشید. خدایا شاهد باش که من ابلاغ کردم و خبر را به آنها رساندم.
ابن عمر میبینم که بعد از خواندن این بیان دهشت کردهای؛ مهم نیست. این بیان حاوی فتاوی بسیار مهم عقیدتی است و برای به شکست کشاندن مكر شیاطین جن و انس و نجات امت از فتنه مسیح دجال آورده شده است؛ آیا آنها [بهراستی] مسلمانند؟
وسلامٌ على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين..
أخو أحباب الله وأوليائه الإمام ناصر محمد اليماني..
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اقتباس: اضغط للقراءة