الموضوع: پاسخی مختصر از آیات محکم قرآن التّذکِرة به پرسشگران

1

پاسخی مختصر از آیات محکم قرآن [التّذکِرة] به پرسشگران

امام مهدي ناصر محمد اليمانيّ
27 - شعبان - 1443 هـ
30 - 03 - 2022 مـ
۱۰ - فروردین - ۱۴۰۱ ه.ش.
10:33 صبح
(بحسب التّقويم الرسمي لأمّ القرى)

[ لمتابعة رابط المشاركة الأصلية للبيان ]
https://mahdialumma.xyz/showthread.php?p=376408
________________

پاسخی مختصر از آیات محکم قرآن [التّذکِرة] به پرسشگران

بِسمِ الله الرّحمن الرّحيم والصّلاة والسّلام على محمدٍ رسول الله صلى الله عليه وعلى مَن اتّبعَه مِن العالَمِين في كلّ زمانٍ ومكانٍ إلى يوم الدّين، ثمّ أمّا بعد..
یا قمر بنی هاشم! ذهنی باز داشته باش و سؤالت درباره فرموده خداوند تعالی:
{وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ ۚ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ ۚ وَمَن يَنقَلِبْ عَلَىٰ عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا ۗ وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ ‎﴿١٤٤﴾‏ وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَن تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ كِتَابًا مُّؤَجَّلًا ۗ وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا ۚ وَسَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ ‎﴿١٤٥﴾‏ وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا ۗ وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ ‎﴿١٤٦﴾‏ وَمَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلَّا أَن قَالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ ‎﴿١٤٧﴾‏ فَآتَاهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنْيَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الْآخِرَةِ ۗ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ‎﴿١٤٨﴾‏} صدق الله العظيم [آل عمران]،
و سؤالت این است: «چرا احتمال قتل محمد رسول الله مطرح شده‌است، درحالی‌که خداوند به او وعده داده‌است که ایشان را از [گزند] مردم در امان نگاه می‌دارد؟»

ولی فراموش کرده‌ای که این سخن، تنها به محمد رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم اختصاص ندارد، بلکه «آیا اگر بمیرند یا کشته شوند، شما به عقب برمی‌گردید؟»، به صورت عام شامل تمام کسانی می‌شود که مردم را به‌سوی خداوند دعوت می‌کنند، چه رسولانی که کتاب به آنها داده شده‌است و چه انبیایی که خداوند حکم کتاب را به آنان عنایت فرموده یا ائمه‌ی برگزیده‌ی کتاب و تمام خلفای خداوند که مردم را بر اساس بصیرت آمده از نزد پروردگار، به‌سوی خدا دعوت می‌کنند، سبحان الله العظیم! و برای همین می‌فرماید «و پیش از او، فرستادگان دیگری نیز بودند»؛ مقصود به صورت عام و در مورد تمام کسانی است که یک دعوت واحد [دعوت مردم به‌سوی خداوند] را انجام می‌دهند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ ‎﴿٢٥﴾‏}
صدق الله العظيم [الأنبياء].
ای بانوی پرسشگر، آیا می‌دانی اگر خداوند سبحان فقط موضوع مرگ [طبیعی] را مطرح کرده و سخنی از قتل به میان نیاورده بود، این امر در حکمِ فتوای ارتداد برای پیروان دعوتگرانی می‌شد که مردم را به عبادت خداوند یکتا دعوت می‌کردند اما به قتل می‌رسیدند؟ پاک و منزه است خداوند و بسیار والاتر و برتر! بلکه این امر به حجتی برای شیطان تبدیل می‌شد تا به محض به قتل رسیدن صاحب دعوت، به دعوت توحیدی ایراد وارد کرده و آن را مرده بخواند؟ سبحان الله العظیم!
همانا که انبیا و ائمه کتاب، مردم را به‌سوی سخنی دعوت می‌کنند که برای تمام بندگان خدا یکی است، این سخن سنگین‌ و ثقیل که در آیات محکم تنزیل آمده‌، این است که خدایی جز خداوند یکتا وجود ندارد و در عبادت، شریکی برای او نیست، کما اینکه در امر آفرینش بندگانش برای تحقق حکمت آفرینششان، شریکی ندارد، تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ ‎﴿٥٦﴾‏} صدق الله العظيم [الذاريات].
قمر بنی هاشم! تو در این آیه روی یک نکته تمرکز کرده‌ و مضمون بسیار بزرگ آیه را فراموش کردی، اینکه خداوند زنده‌ است و نمی‌میرد و دعوت به‌سوی عبادت خداوند یکتا نیز [با به قتل رسیدن یا فوت دعوتگران الهی] نمی‌میرد، پاک و منزه است خداوند... عبادت خداوند، کاری به رسولان الهی و انبیا و ائمه کتاب و تمام صالحان و کلیه‌ی کافران ندارد [و وابسته به آنان نیست]، تصدیق فرموده خداوند تعالی:

{وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِّن قَبْلِكَ الْخُلْدَ ۖ أَفَإِن مِّتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ ‎﴿٣٤﴾‏ كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ۗ وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً ۖ وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ ‎﴿٣٥﴾‏} صدق الله العظيم [الأنبياء].
آیا عقلت متوجه موضوع شد؟ چون مقصود خداوند سبحان، «دعوت به عبادت خداوند» بر اساس بصیرت آمده از نزد پروردگار است و «عبادت کردن خداوند» با مرگ دعوتگرانی که مردم را به‌سوی خدا فرامی‌خوانند، نمی‌میرد. چون موضوع، «عبادت کردن خداوند» است و کاری به آنان ندارد، چراکه آنها شریک خدا در امر «عبادت شدن» نیستند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِّي مِن دُونِ اللَّهِ وَلَٰكِن كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنتُمْ تَدْرُسُونَ ‎﴿٧٩﴾‏ وَلَا يَأْمُرَكُمْ أَن تَتَّخِذُوا الْمَلَائِكَةَ وَالنَّبِيِّينَ أَرْبَابًا ۗ أَيَأْمُرُكُم بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ ‎﴿٨٠﴾‏} صدق الله العظيم [آل عمران].
جناب مهندس ماهر! می‌بینم شیفته‌ی عقل خود شده‌ای ولی با وجود احترامی که برای شخص بزرگوار شما قائل هستم، اصلاً تعقل نمی‌کنی مگر اندکی.... ای مرد، کتابخانه‌ات را بسوزان، چراکه باعث گمراه شدنت از راه صحیح شده‌است، از من پیروی کن تا راه درست را به تو نشان دهم. چرا عقل زیرک تو، نازل شدن این سوره به عنوان اولین سوره قرآن عظیم را رد نمی‌کند:
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَـٰنِ ٱلرَّحِیمِ
{اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ ‎﴿١﴾‏ خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ ‎﴿٢﴾‏ اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ ‎﴿٣﴾‏ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ‎﴿٤﴾‏ عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ ‎﴿٥﴾‏} صدق الله العظيم [العلق].
این خطاب، متوجه محمد رسول الله نیست، بلکه مختص صاحب علم کتاب است، انسانی که خداوند با قرائت کردن، بیان قرآن را به او آموخته‌است. چون رسول الله جبرئیل، کتاب را بر روی صفحات برای محمد رسول الله نیاورد که به او بگوید: «بخوان» و خداوند می‌داند که نبیِّ او امیّ است و قادر به خواندن و نوشتن نمی‌باشد و به دلیل امیّ بودنش، اهل کتاب یقین آوردند محمد صلى الله عليه و آله، رسول الله است و یقین آنها نسبت به نبوت ایشان [در ابتدای امر] بیشتر از یقین خود ایشان بود و برای همین خداوند تعالی می‌فرماید:
{فَإِن كُنتَ فِي شَكٍّ مِّمَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكَ ۚ لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ ‎﴿٩٤﴾‏ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ فَتَكُونَ مِنَ الْخَاسِرِينَ ‎﴿٩٥﴾‏ إِنَّ الَّذِينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ ‎﴿٩٦﴾‏ وَلَوْ جَاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ حَتَّىٰ يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ ‎﴿٩٧﴾‏} صدق الله العظيم [يونس]
آیا می‌دانی دلیل یقین علمای بنی اسرائیل و نصاری چه بود؟ همانا که دلیلش، امّی بودن ایشان بود که قادر به خواندن و نوشتن نبودند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ ۚ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنزِلَ مَعَهُ ۙ أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ‎﴿١٥٧﴾‏} صدق الله العظیم [الأعراف]،
اگر می‌توانست بخواند و بنویسد، کسانی از آنها که درصدد باطل نشان دادن دعوت او بودند، در امر ایشان تشکیک می‌کردند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَمَا كُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ ۖ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ ‎﴿٤٨﴾‏ بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ ۚ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ ‎﴿٤٩﴾‏} صدق الله العظيم [العنكبوت]
با اینکه ایشان امّی بود ولی شاهد بودند در موارد اختلاف، میانشان حکم می‌دهد، حکمی که عقل همه آنها را اقناع می‌کرد، لذا دانستند این به حق از نزد پروردگارشان است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ يَقُصُّ عَلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَكْثَرَ الَّذِي هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ‎﴿٧٦﴾‏} صدق الله العظيم [النمل].
ممکن است محقق، مهندس ماهر، بخواهد بگوید: «ناصر محمد یمانی، شک در مورد امر تو مرا در بر گرفته‌است، آیا از آنچه که خدا به تو آموخته‌است به ما خبر نمی‌دهی؟ و بر توست که بدانی مهندس ماهر در بلاغت و بیان، زبانی گویا و فصیح دارد».
پس خلیفه‌ی خداوند رحمان، کسی که انس و جن [حتی اگر همگی جمع شوند] قادر نیستند در بیان قرآن بر او غالب گردند، در جواب تو می‌گوید: من تصدیق‌کننده‌ی کلام خداوند هستم، او بر محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم کتابی را که بر صفحات نوشته شده باشد، نازل نفرموده است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ ‎﴿٧﴾‏ وَقَالُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ ۖ وَلَوْ أَنزَلْنَا مَلَكًا لَّقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لَا يُنظَرُونَ ‎﴿٨﴾‏} صدق الله العظیم[الأنعام]،
چطور به او می‌گوید: بخوان؟!
بلکه اولین سوره‌ای که بر محمد رسول الله نازل گردید، سوره‌ای است که حاوی دعوت اوست و دعوت مردم به سوی توحید الهی با آن آغاز می‌شود، خداوند یکتایی که شریکی ندارد و از آنچه که برایش شریک می‌گیرند، پاک و منزه و بسیار برتر و والاتر است. سوره‌ای که حاوی تعریف خداوندی است که مردم، به عبادت او دعوت می‌شوند و تعریف صفات ذاتی خداوند در آن آمده‌است، این سوره اخلاص است:
{قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ‎﴿١﴾‏ اللَّهُ الصَّمَدُ ‎﴿٢﴾‏ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ ‎﴿٣﴾‏ وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ ‎﴿٤﴾‏} [الإخلاص].
و شب نیمه رمضان بود و محمد رسول الله بعد از خوردن شام، به غاری صعود کرد که مشرف بر مکه بود تا در ملکوت آسمان‌ها و زمین تفکر کند. از خداوند می‌خواست تا او را به‌سوی حق هدایت فرماید چون به عبادت آنچه که پدرانش را بر آن می‌یافت، قانع نشده بود، بلکه خود را بر سر راه‌های مختلف می‌دید، راه قومش که عبادت بت‌ها بود و یهود که می‌گفتند عُزير، پسر خداست و نصاری که می‌گفتند مسیح پسر خداست. پس ملائکه و روح در آن شب نازل شدند و روح القدس، جبرئیل، به صورت مردی در برابر محمد رسول الله ظاهر شد و به‌سوی محمد، نبیّ امیّ گام برداشت. محمد با ترس از جا پرید و می‌خواست شمشیر خود را بیرون بکشد، پس جبرئیل به او نزدیک شد و با دست راستش، دست راست محمد را گرفت تا شمشیر در غلاف بماند و با دست دیگرش پیراهن محمد رسول الله را گرفت و بله به حق در آیات محکم قرآن عظیم چنین می‌یابم که او را می‌کشید و به او گفت: «بگو». محمد گفت: «چه بگویم». دوباره تکرار کرده و گفت: «بگو» و نبیّ فرمود: «چه بگویم». گفت:
{قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ‎﴿١﴾‏ اللَّهُ الصَّمَدُ ‎﴿٢﴾‏ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ ‎﴿٣﴾‏ وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ ‎﴿٤﴾‏}
صدق الله العظيم [الإخلاص].
سپس مردی که به صورت یک انسان در برابرش ظاهر شده بود، از دیده پنهان شد. پس محمد رسول الله درحالی‌که می‌لرزید، از کوه به سمت خانه‌اش در مکه شتافت و به منزل رسید درحالی‌که قلبش از ترس، به شدت می‌تپید. خود را به بسترش رساند و به همسرش دختر خویلد گفت: «مرا بپوشان». پس او را با لحاف پوشاند و سینهاش را فشار داد تا هراس از او دور شود و به او گفت: «یا محمد، آرام شو، روح من فدایت، چه چیزی تو را به هراس انداخته‌است؟» و سپس رفت و کاسه‌ای آب برایشان آورد، تا اینکه هول و هراس «کم کم» از او دور شد و سپس داستان را برای همسرش تعریف کرد و به او از مردی خبر داد که در برابرش ظاهر شده بود که می‌گفت نامش روح القدس، مَلَك جبرئیل است و گفت که خداوند تعالی می‌فرماید:
{قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ‎﴿١﴾‏ اللَّهُ الصَّمَدُ ‎﴿٢﴾‏ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ ‎﴿٣﴾‏ وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ ‎﴿٤﴾‏} صدق الله العظيم.
همسرش از او خواست تا خبر را یک بار دیگر بگوید، پس همان داستان را گفت. برای بار سوم از او خواست و باز هم همان سخنان را بدون یک کلمه تفاوت برایش بیان کرد، پس [همسرش]، او را با لحاف به صورت کامل پوشاند. می‌بینم که همسرش به سراغ کسی رفت، چون او را در همان حال در اتاق خوابش برای مدت کوتاهی تنها گذاشت. جبرئیل علیه الصلاة و السلام حاضر شد و او را صدا زد و گفت:
{يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ ‎﴿١﴾‏ قُمْ فَأَنذِرْ ‎﴿٢﴾‏ وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ ‎﴿٣﴾‏ وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ ‎﴿٤﴾‏ وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ ‎﴿٥﴾‏} صدق الله العظيم [المدثر].
واز دیده نهان شد، پس هول و هراس به او بازگشت، همسر مبارک ایشان حاضر شد، پس به همسرش گفت: آن مرد بعد از خروج تو، بر من وارد شد و گفت:
{يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ ‎﴿١﴾‏ قُمْ فَأَنذِرْ ‎﴿٢﴾‏ وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ ‎﴿٣﴾‏ وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ ‎﴿٤﴾‏ وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ ‎﴿٥﴾‏} صدق الله العظيم.
پس همسرش به او گفت: «آرام شو، خداوند تو را خوار و شرمسار نمی‌کند» و لباس‌های او را گرفت تا پاک و تمیزشان کند و لباس‌های دیگری برایش آورد. عزیزان من در راه خدا، این موقعیت، موقعیت آسانی نیست، آن هول و هراس اولیه، حکمت بالغه خداوند بود تا در عمق حافظه و خاطره ایشان نفوذ کند و هرگز آن موقعیت و لحظات از یاد او نرود.
در هر صورت، عزیز من ماهر، خدا را به شهادت می‌گیرم تو منافق نیستی و شایسته نیست انصار تو را اذیت کرده یا از تو عیب‌جویی کنند، پس از خدا تقوا کنند. تنها عیب تو این است که گمان می‌کنی عقل زیادی داری ولی از ته سوزن به امور نگاه می‌کنی [دامنه‌ی دیدت بسیار محدود است] و به آنچه [دانشی] که به تو رسیده‌‌است، مغروری.
ای مرد، می‌بینم در مورد جنگ جهانیِ سلاله‌های «بعوضه مخفی خون» با من مجادله می‌کنی و در مورد نشانه‌های تصدیق با من به مجادله می‌پردازی. علی‌رغم میل تو می‌گویم «زنده‌، مرده است» پس بیا و اگر راست می‌گویی محمد بن سلمان را زنده کن، یا مگر می‌خواهی خداوند تو را مَثَلی [درسی] برای دیگران کند؟چرا بر اعصابت مسلط نمی‌شوی [دندان بر جگر نمی‌گذاری] تا همان طور که دنبال‌کنندگان به سخنرانی‌هایش عادت داشتند، بیاید برای مردم عالم سخن بگوید، آن موقع با من محاجه کن ولی هیهات هیهات. به اذن خداوند نمی‌تواند مگر اینکه شتر از سوراخ سوزن بگذرد و امر تمام شده‌است. ای ماهر از خداوند واحد قهار تقوا کن. مرگ بالینی، مرگی واقعی است. بلکه تو رؤسای شرور را از ناصر محمد یمانی راستگوتر می‌بینی. فقط اینکه به تو قول می‌دهم اگر محمد بن سلمان ظاهر شد و سخنرانی کرد یا کنفرانس مطبوعاتی جدید برپا کرد، هرگز با تو مجادله نکنم هیهات هیهات... بلکه چهره‌های زیادی از صفحه‌های نمایش محو خواهند شد و من نیازی به اینکه تو مرا تصدیق کنی ندارم. اگر سوگندی می‌خورم، علی‌رغم میل تو، قسم من به حق است و خداوند حق را تحقق می‌بخشد. چگونه ممکن است خداوند خلیفه خود را خوار و شرمسار نماید جناب ماهر، گمان تو در مورد کسی که خدا با اوست چیست؟ آیا او را ذلیل یا خوار می‌کند؟ خداوند امام مهدی ناصر محمد یمانی را خوار نمی‌کند و حکم با خداوندی است که بهترین جداکننده حق از باطل است....
وسَلامٌ على المُرسَلِين والحمد لله ربّ العالَمين..
خليفة الله وعبده المهديّ؛ ناصر محمد اليماني.
======== اقتباس =========
اقتباس: اضغط للقراءة
اخرین به روز رسانی: 01-04-2022 09:22 AM